Saturday, January 30, 2010

جشن سده


"سده" جشن باستاني و پايدار ايرانيان 
دهم بهمن مصادف است با جشن سده، آيين هزاران ساله ايرانيان. در ايران باستان از آغاز آبان تا پايان اسفند را دوره سرما مي خواندند كه صد روز پس از آغاز اين دوره و پنجاه روز مانده به نوروز «سده» و جشن آتش بود. 
هنوز در روستاهاي جنوب شرقي ايران اصطلاح «صد به سده، پنجاه به نوروز» شنيده مي شود؛ يعني جشن سده صد روز پس از يکم آبان و 50 روز به نوروز برپا مي شود. برخي از پارسيان هند و تاجيکيان «سده» را جشن آدور (آدور = آذر، و هنوز در روستاهاي شرق ايران، افغانستان و آسياي مرکزي بوته خشک را آدور مي خوانند). از سده به بعد، از ميزان شدّت برودت كاسته مي شود.
   
مراسم جشن با هزاران سال پيش تفاوت نكرده است. مردم، هركس برحسب توان خود، مقداري هيزم اهداء مي كند و در زميني باز آتش برپا مي شود و حاضران بر گرد آن به شادي مي پردازند.
    
نظامي در توصيف شرکت کنندگان در جشن سده گفته است:
    
رخ آراسته دستها پرنگار ـــ به شادي دويدند از هر كنار.
    
آريايي ها ي آسيا و اروپا هميشه روشني و گرمي را كه خورشيد و آتش به وجود آورنده آن بوده اند مظهر عنايات خدا دانسته و احترام گذارده اند.
    
فردوسي جشن سده را آتش پرستي نمي داند و برپاكنندگان آن را چنين توصيف كند:
 
مپندار كاتش (كه آتش) پرستان بدند (بودند - کنايه از اين که جشن سده را آتش پرستان به وجود نياورده اند(
    
 
جشن سده را به هوشنگ پيشدادي نسبت دهند . فردوسي در اين زمينه گويد :
    
به هوشنگ ماند، اين «سده» يادگار ـــ بسي باد چون او دگر شهريار

  جشن سده جشن پيدايش آتش است. در تاريخ نسبت اين جشن به هوشنگ شاه پیشدادی داده شده است. در شاهنامه آمده است كه روزي هوشنگ شاه با همراهانش در كوهي مي‌رفتند ناگهان چيزي دراز، تيره تن، و سياه رنگ ديد كه ماري بود و هوشنگ، سنگي گرفت و سوي مار پرتاب كرد كه آن را به كشد. سنگ به سنگ ديگري برخورد كرد و فروغ (جرقه‌اي) پديدار شد، به بوته گرفت و مار فرار كرد. از اين رويداد هوشنگ شاه شادمان شد و خداوند را نيايش كرد كه راز آتش را به او آشكار كرده است. شادمان و پيروز، هوشنگ شاه آتش را از همان هنگام قبله قرار داد، آن روز را جشن سده اعلام كرد و اين سنت تا امروز برجاست، به گفته فردوسي:
برآمد به سنگ گران سنگ خرد           هم آن و هم اين سنگ گرديد خرد
فروغي پديد آمد از هر دو سنگ          دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پيش جهان آفرين                   نيايش همي كرد و خواند آفرين
كه او را فروغي چنين هديه داد          همين آتش آنگاه قبله نهاد
يكي جشن كرد آنشب و باده خورد      "سده" نام آن جشن فرخنده كرد


    سده را قبلا «سدك» مي گفتند. ابوريحان نوشته است كه صد روز پس از آغاز سرما) يکم آبان)، «سده» و پنجاه روز بعد از سده، نوروز است و از سده تا درو كردن جو و به دست آمدن گلابي بهاره (موسوم به «جو رس») نيز صد روز است.
    
اهميت جشن سده براي ايرانيان كه آن را در رديف آيين هاي نوروز و مهرگان قرار مي دادند به حدي بود كه در دوران ساسانيان، شاهان وقت بدون تشريفات در ميان مردم در اين مراسم شركت مي كردند. پس از حمله عرب، «مرداويز» را احياء كننده اين جشن در قرون وسطا خوانده اند كه در اصفهان آن را از سر گرفت.
    
چراغاني و روشن كردن شمع را به مراسم «سده» نسبت مي دهند. در افسانه هاي كهن ايران آمده است كه متهمان براي اثبات بيگناهي از روي آتش شعله ور عبور مي كردند و هزار سال پيش از ميلاد، سياوش هم كه متهم شده بود براي اثبات بي گناهي خود از آتش عبور كرد.
    

Saturday, January 23, 2010

چرا به ما میگن جهان سوم یا عقب مانده ؟





این دو تصویر را می بینید:
اولی برای خیابانهای پشت برج ایفل در پاریس است که خودم گرفتم.
دومی مربوط به چند ماه پیش در پیاده روهای ولی عصر است که خدا رو شکر همه این صحنه ها و یا بدترش رو دیدین.
حالا بیاییم مقایسه کنیم که این ماشین تنها و فقط تنها مخصوص درست کردن چند موزاییک و بخشی از جداول گوشه خیابان های پاریس است. میبینید که یک صفحه مخصوص سیمانی برای درست کردن ملاط با کلی کیسه بغلش تعبیه شده که مبادا جایی لکی یا کثیفی باعث آزار خاطر مردم فرانسه و یا گردشگران بشود.
در حالی که خیابانهای تهران به سادگی تبدیل به یک خرابه میشوند و کلی گردشگر میاد (البته کلی منظورم همون 2-3  تا با مارکوپلو که جاسوسه) و این صحنه هارو میبینه و بعد ما با خودمون میگیم : "چرا گردشگر به ایران نمیاد؟ "

Wednesday, January 20, 2010

چی بگم من؟ قضاوت با شماست


فکر کنم جان یک نفر را نجات دادم....شما چطور؟



Blood Clots/Stroke


سکته مغزی به دلیل لخته شدن خون در رگ


STROKE: Remember the 1st Three Letters.....S.T.R.
سکته مغزی


STROKE IDENTIFICATION


نشانه های سکته مغزی

It only takes a minute to read this...

خواندن این متن فقط چند دقیقه طول می کشد

A neurologist says that if he can get to a stroke victim within 3 hours he can totally reverse the effects of a stroke..! ..totally. He said the trick was getting a stroke recognized, diagnosed, and then getting the patient medically cared for within 3 hours, which is tough.

یک متخصص مغز و اعصاب می گوید چنانچه شخصی را که سکته مغزی کرده در کمتر از 3 ساعت ببیند می تواند عوارض سکته مغزی را بطور کامل اصلاح کند.. "بطور کامل". او می گوید نکته این است که سکته مغزی شناخته شده، تشخیص داده شده و بیمار در کمتر از 3 ساعت به مراکز درمانی رسانده شود.

RECOGNIZING A STROKE

شناخت سکته مغزی

Thank God for the sense to remember the '3' steps, STR . Read and Learn!
شکر خدا فقط سه کار برای تشخیص کافی است. بخوانید و به یاد بسپارید
Sometimes symptoms of a stroke are difficult to identify. Unfortunately, the lack of awareness spells disaster. The stroke victim may suffer severe brain damage when people nearby fail to recognize the symptoms of a stroke..
گاهی شناخت علائم سکته مغزی مشکل است.. بدبختانه از هوش رفتن بیمار مشکل را بدتر می کند. شخصی که سکته کرده ممکن است در شرایط بسیار خطرناکی قرار داشته باشد اما اطرافیان نمی توانند مشکل را تشخیص دهند.
Now doctors say a bystander can recognize a stroke by asking three simple questions:

پزشکان می گویند اطرافیان با پرسیدن سه سؤال ساده می توانند سکته مغزی را تشخیص دهند

S *Ask the individual to SMILE.

از بیمار بخواهید که لبخند بزند
T *Ask the person to TALK and

SPEAK A SIMPLE SENTENCE (Coherently)

از بیمار بخواهید یک جمله ساده را بطور پیوسته بگوید.
(I.e. It is sunny out today.)

(مثلاً، امروز هوا آفتابی است)
R *Ask him or her to RAISE BOTH ARMS..

از او بخواهید که هر دو دستش را بلند کند

If he or she has trouble with ANY ONE of these tasks, call emergency number immediately and describe the symptoms to the dispatcher.

اگر بیمار در انجام دادن هر یک از سه مورد فوق با مشکل روبرو شد بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و این علائم را برای مسئول اورژانس توضیح دهید

New Sign of a Stroke -------- Stick out Your Tongue

نشانه جدید سکته مغزی...

زبانت را بیرون بیاور

NOTE: Another 'sign' of a stroke is this: Ask the person to 'stick' out his tongue.. If the tongue is 'crooked', if it goes to one side or the other, that is also an indication of a stroe.

توجه: یکی دیگر از نشانه های سکته مغزی این است که از بیمار بخواهید زبانش را بیرون بیاورد. اگر زبانش کج و معوج بود و یا به طرفین دهان متمایل شد نشانه سکته مغزی است.

A cardiologist says if everyone who gets this e-mail sends it to 10 people; you can bet ! That at least one life will be saved..

یک متخصص قلب می گوید اگر هرکس که این ایمیل را دریافت می کند آن را برای 10 نفر بفرستد حداقل یک نفر از مرگ نجات پیدا می کند.

I have done my part....will you?



Sunday, January 17, 2010

بد شانس ترین نسل تاریخ ایران



بد شانس ترین نسل تاریخ ایران!!؟


چون تو نوزادیمون شیر خشک نایاب شده بود
بچگیمونم که دوران جنگ بود
دوران تحصیل هم هر چی طرح بود رو ما امتحان کردن … نظام قدیم, نظام جدید, نظام خیلی جدید
رسیدیم دانشگاه سهمیه ها بیداد کردن
فارغ التحصیل شدیم به خاطر زیاد بودن جمعیت کار پیدا نشد
عاشق شدیم گشت ارشاد رو سرمون خراب شد
ماشین خریدیم بنزین سهمیه بندی شد
ازدواج کردیم تورم کمرمونو شکست و روزگارمون سیاه شد
بارالها! دیگه حالی واسمون نمونده که به راه راست هدایت شیم، خودت راه راست را به سوی ما کج کن!

Friday, January 15, 2010

تصویری از کوروش بزرگ در برابر اجساد پانته آ و آبراداتاس


تصویری از کوروش بزرگ در برابر اجساد پانته آ و آبراداتاس
 این مطلب از یکی از دوستانم به دستم رسید و برای خودم بسیار جالب بود:

بدون شک تابلویی که در زیر می بینید روایت کننده یکی از جذاب ترین و دراماتیک ترین داستان های تاریخ ایران می باشد. این تابلو اثر وینسنت لوپز هنرمند اسپانیایی قرن 18 است. حقیقت این است که با دیدن این تابلو و نبودن هیچ توضیحی برای آن بسیار کنجکاو شدم تا ببینم که موضوع چیست و البته با جستجو در سایت های فارسی به روایات متناقضی از این داستان برخوردم اما متوجه شدم که همه روایات ازیک منشا یعنی لغت نامه دهخدا هستند که چون به صورت تکه تکه نقل شده اند متناقض به نظر می رسند .
اما من برای شما خلاصه ای از منبع اصلی یعنی لغت نامه دهخدا زیر عنوان نام پانته آ می آورم به امید اینکه لذت ببرید و نیز پند بگیرید!
شایان ذکر است که دهخدا نیز بر اساس روایت گزنفون نقل می کند:



داستان از این قرار است که مادی ها پس از برگشت از جنگ شوش غنایمی برای خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به نزد کوروش آوردند. از آن جمله زنی بود بسیار زیبا که گفته می شد زیباترین ه زنان شوش به حساب می آمد و پانته آ نامیده می شد وشوهر او به نام آبراداتاس برای ماموریتی از جانب پادشاه خود به ماموریت رفته بود.
چون وصف زیبایی زن را به کوروش گفتند و نیز از آبراداتاس نام بردند کوروش گفت صحیح نیست که این زن شوهردار برای من شود و او را به یکی از ندیمان خود سپرد تا او را نگه دارد تا هنگامی که شوهرش از ماموریت بازگشت او را به شوهرش بازسپارند.
در این هنگام اطرافیان کوروش با توصیف زیبایی های این زن به او گفتند لااقل یک بار او را ببین شاید که نظرت عوض شد! اما کوروش گفت : نه , می ترسم او را ببینم و عاشقش بشوم و نتوانم او را به شوهرش پس بدهم
ندیم کوروش که مردی بود به نام آراسپ و پانته آ را به او سپرده بودند عاشق این زن شد و خواست که از او کام بگیرد. به ناچار پانته آ از کوروش درخواست کمک کرد و کوروش نیز آراسپ را سرزنش کرد و زن را از دست او نجات داد و البته آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای آن کار به دنبال آبراداتاس رفت (از طرف کوروش) تا او را به سوی ایران فرا بخواند .
سپس آبرداتاس به ایران آمده و از ما وقع اطلاع حاصل یافت. پس برای جبران جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.
می گویند در هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: << قسم به عشقی که من به تو دارم و عشقی که تو به من داری کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم … >>
خلاصه اینکه در جنگ مورد اشاره آبراداتاس کشته می شود و پانته آ به بالای جسد او می رود و به شیون وزاری می پردازد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش می کند که  مواظب باشند کاردست خودش ندهد . شیون و زاری این زن عاشق هنوز در گوش تاریخ می پیچد و تن هر انسانی را به لرزه در می آورد که می گفت :<< افسوس ای دوست باوفا و خوبم ما را گذاشتی و در گذشتی به درستی که همانند یک فاتح در گذشتی >>
پس از آن در پی غفلت ندیمه چاقویی که همراه داشت را در سینه خود فرومی کند و در کنار جسد شوهرش جان می سپارد .
هنگامی که خبر به کوروش می رسد ندیمه نیز از ترس خود را می کشد برای همین است که در تایلو جسد زنان دو تا است . و باقی داستان که در تابلو مشخص است . آری چنین است که بزرگمردی  به نام کوروش در تاریخ جاودانه می شود.



Tuesday, January 12, 2010

سایتهای بسیار نیکو برای ایرانشناسی



اینارو تازه پیدا کردم
منابع آنلاین انگلیسی و فارسی درباره ایران باستان هستند که خیلی منطقی و مستدل هستند
حتما یک نگاهی بیاندازید
http://www.persepolis3d.com/
 http://www.cais-soas.com/CAIS/Religions/iranian/Zarathushtrian/achaemenian_zarathushtrian.htm
http://www.avesta.org/dhalla/dhalla1.htm
http://www.bips.ac.uk/
http://www.britishmuseum.org/explore/galleries/middle_east/room_52_ancient_iran.aspx

زمانهای مناسب برای نوشیدن آب



Correct timing to take water will maximize its effectiveness to Human body:


Two (02) glass of water - After waking up - Helps activate internal organs


One (01) glasses of water - 30 minutes before meal - Help digestion


One (01) glass of water - Before taking a bath - Helps lower blood pressure


One (01) glass of water - Before sleep - To avoid stroke or heart attack

Monday, January 11, 2010

ژئوپارک چيست ؟


ژئوپارک چيست ؟



در واقع "ژئوپارک" منطقه‌اى است که در آن ميراث زمين‌شناسى به خوبى و بصورت پايدار حفظ ومديريت مى‌شود. به عبارت ديگر ژئوپارک سرزمينى است که يک يا چندجايگاه مهم از نظر علمى را در خود جاي داده است و ژئو پارك قشم از بهترين نمونه‌هاي اين نوع پارك در ايران است.
خبرگزاري ميراث فرهنگي_گردشگري_ژئوپارک(Geopark)، مخفف پارک زمين‌شناسى(Geology Park) مى‌باشد وبه سرزمين‌هايى که پديده‌هاى زمين‌شناسى بى‌همتا و تاريخچه تکامل زمين‌شناسى مشخصي دارند گفته مى‌شود.
در واقع "ژئوپارک" منطقه‌اى است که در آن ميراث زمين‌شناسى به خوبى و بصورت پايدار حفظ ومديريت مى‌شود. به عبارت ديگر ژئوپارک سرزمينى است که يک يا چندجايگاه مهم از نظر علمى(نه تنها زمين شناختى، بلکه باستان‌شناسى، اکولوژيکى يافرهنگى) را در خود جاى داده است.
معرفى يک ژئوپارک بر اساس مواردى همچون تکامل کره زمين، شکل زمين، چشم‌انداز زمين(Natural landscape)، تشکيلات زمين‌شناسى، خاک‌شناسى، کانى‌شناسى، سنگ‌شناسى، فسيل‌شناسى، باستان‌شناسى، ميراث فرهنگى، زيست محيطى و مناطق با ارزش ازنظر گونه‌هاى جانورى و گياهى است.
اين مناطق جزئى از يک شبکه جهانى است که بهترين تجارب را بااحترام به حفظ ميراث زمين به اشتراک گذاشته و معيار اصلى آن‌ها، استراتژى توسعه پايدار است. 
ژئوپارک ميراث به جاى مانده ازفعاليت‌هاى طبيعى و بشرى در کره زمين است. در اين ميان هر کشورى که از تاريخ کهن وپيچيدگى‌هاى زمين شناختى بيشترى برخوردار باشد، پتانسيل مناسبى را در توسعه اين صنعت به همراه خواهد داشت.
هدف اصلى از ايجاد ژئوپارک‌ها، حراست وحفاظت از ميراث زمين است که در معرض صدمات ناشى از فعاليت‌هاى انسانى قرار دارد. 
در پاسخ به نياز روز افزون به يک نهاد بين المللى، براى شناخت سرزمين‌هايى که از نظرزمين‌شناختى و علوم زمين جالب توجه هستند، يونسکو طرحى به نام برنامه "شبکه بين‌المللى ژئوپارک" ايجاد نمود.اين شبکه بسترى براى تشريک مساعى متخصصين و دست‌اندرکاران ميراث زمين خواهد بود.
در حال حاضر 25 ژئوپارک در اين شبکه قراردارند كه از اين تعداد، 8 ژئوپارک در چين و 17 محدوده در اروپا قرار دارد.اين ژئوپارک‌ها در خصوصيات کلى مشترک هستند؛ اما هر کدام درمورد يا موارد خاصى نادر يا منحصر به فردند که باعث تمايز آن ها از ديگر مناطق مى‌گردد.
يکى ديگر از نتايج اين طرح،گسترش ژئوتوريسم مى‌باشد. ژئوتوريسم در همراهى با اکوتوريسم، پديده‌هاى زمين‌شناسى و زيست‌محيطى را به خدمت آرامش روحى انسان‌هاى کنجکاو در مى‌آورد و آنان را در سفرى جذاب، لذت‌بخش و پرخاطره به کشف ناشناخته‌هاى جهان هستى و نزديکى با طبيعت وغوطه‌ور شدن در جاذبه‌هاى طبيعى آفرينش فرا مى‌خواند.
از زمانى که يونسکو طرح شبکه بين المللى ژئوپارک را به اجرا درآورد، شاهد آن هستيم که تعداد زيادى از مکان ها در سراسر دنيا شناسايى و به عنوان ژئوپارک معرفى شده‌اند تا مورد حمايت و حفاظت قرارگيرند.
ايران از جمله سرزمين‌هايى است که به دليل تاريخ کهن وتنوع محيط زمين‌شناسى پتانسيل‌هاى فراوانى براى معرفى ژئوپارک را دارد و بايد مورد توجه قرار گيرد.
ايران بـا وسعـت 1،640،195کيلومتـر مربـع در نيمـه جنـوبى منطقه معتدل شمالى بين '03، °25 و '47، °39 عرض شمالى از خط استوا و '14، °44 و '20، °63 طول شرقي از نصف النهار گرينويچ قراردارد. 
از نظر توپولوژى و مورفولوژى سرزمين ايران فلات نسبتاً مرتفعى است که در بخش ميانى کمربند چين‌خورده آلپ_هيماليا قرار دارد.
حدود 90 درصد از خاک کشور در محدوده فلات ايران واقع شده است. ايران در ابتدا جزئى از ابرقاره گندوانا محسوب مى‌شد ولي باتوجه به سرنوشتى که اين ابرقاره از بدو تشکيل تا امروز داشته است، قطعاتى از آن به تدريج جدا شده، برخى به جنوب اورازيا متصل شده و سرانجام قاره آسيا به شکل فعلى خوددرآمده است.
با اين توضيحات، کشور ما در طول دوران‌هاى زمين‌شناسى حوادث بى‌شمارى را پشت سر گذاشته است که مطالعه آن‌ها، زمين‌شناسى ايران را تشکيل مى‌دهد.
از پروتروزوئيک تاکنون تمامي مراحل زمين‌ساختى مربوط به چرخه ويلسون در ايران رخ داده است و هم اکنون نيز غالب اين مراحل در حال تکوين مى‌باشند؛ از ريفت‌هاى درون قاره‌اى(نظير گسل ده شير) تا منطقه فرو رانش(فرو رانش بقاياى نئوتتيس به زير مکران) و مناطق برخوردقاره- قاره (برخورد ورقه عربستان با ورقه ايران زمين در امتداد گسل اصلى زاگرس).
درهر کدام از اين مراحل زمين ساختى محيط ‌هاى ساختارى، ماگمايى، دگرگونى و رسوبى خاصى بوجود آمده‌اند و در هر کدام از اين محيط ها کانسارهاى خاصى تشکيل گرديده‌اند.

موزه علوم و ژئوپارک قشم
موزه ژئوپارک قشم در سال 1384 به طور رسمى گشايش يافت. اين موزه با کمک گرفتن از دارايى موزه حيات وحش قشم و در محل آن موزه برپا شد.
موزه حيات وحش قشم از سال 1377 در محل زير زمين بازار بزرگ ستاره قشم تاسيس شده و به تدريج نمونه هاى جانورى بسيارى از جزيره قشم را جمع آورى و به صورت تاکسيدرمى آماده نمايش کرده بود و با وجود اينکه از ويترين هاى مناسب و تجهيزات موزه‌اى کافى بى‌بهره بود، بازديد کننده قابل توجهى به ويژه در ميان دانش آموزان، دانشجويان و گردشگران داشت.
با اين وجود فعاليت اين موزه براى مدتى متوقف ماند و نمونه هاى جانورى آن به دليل رطوبت موجود در هوا و عدم تهويه، در حال پوسيدن بودند که خوشبختانه مسئولان سازمان منطقه آزاد قشم با دعوت از کارشناسان و عقد قرارداد با پيمانکار، موزه حيات وحش قشم را به صورتى جديد و مدرن طراحى و با هزينه کافى بازسازى کردند. ميزهاى پلاستيکى و غير همشکل که در سراسر موزه از آنها براى چيدن نمونه‌ها استفاده مى شد جمع آورى شد و به جاى آنها ويترين هاى بسيار زيبا گذاشته شد.
اطلاعات علمى بسيار مفيدى گردآورى و به صورت قابل استفاده در قاب‌هاى هم شکل و شکيل در کنار نمونه‌هاى موجود در موزه نصب شد. با اين اقدام نقش آموزشى موزه نيز افزايش يافت.
نمونه هاى جديد جانورى همراه با نقشه هاى متنوع، همچنين عکس‌هاى ماهواره‌اى جزيره قشم، تنوع زيستى و پديده هاى زمين شناسى توانست به شکل بهتر و کامل‌ترى جزيره را به مردم و بازديد کنندگان معرفى کند.
مجموعه کم نظير عکس‌هاى " عبدالخالق طاهرى "که از چهره مردم، شيوه زندگى، صنايع دستى، منظره هاى گوناگون و پديده هاى اعجاب انگيز زمين شناسى قشم تهيه و در اندازه نمايشگاهى با قاب‌هايى زيبا فراهم شده‌اند، نقش بسيار مؤثرى در تقويت جلوه هاى تصويري و معرفى ويژگى هاى گوناگون قشم ايفا مى کنند و مورد توجه بسياري از گردشگران و بازديد کنندگان هستند.
به اين ترتيب، با اقدامات به عمل آمده، عده بازديد کنندگان افزايش يافته و از 100 تا 120 نفر، به بيش از هزار نفر در روز تبديل شده است.
در تعطيلات نوروز تعداد بازديد کنندگان گاهى از 1800 نفر هم گذشته و با نظر سنجى هاى به عمل آمده معلوم شده است که نمايش گونه‌هاى جانورى، پرندگان، پستانداران، خزندگان و صدف هاى گوناگون همراه با ارائه اطلاعات علمى به صورت خلاصه و مفيد جذابيت فراوانى براى بازديد کنندگان در بر دارد.
مدارس شهر قشم و روستاهاى جزيره به تدريج و طبق برنامه از موزه بازديد مى کنند و با ثروت طبيعى بيکران جزيره آشنا مى شوند.
موزه ژئوپارک قشم با وسعتي معادل هزار متر مربع در ضلع شمالي بازار بين المللي ستاره قشم قرار گرفته و داراي بخشهاي زير است:
·       مجموعه تاکسيدرمى شامل پرندگان، خزندگان، پستانداران، ماهى ها حشرات و ... به همراه يك کارگاه تاکسيدرمى
·       سنگواره ها كه شامل فسيل هاى مربوط به دو کفه اي‌ها و مرجان ها است
·       بخش مردم شناسى شامل صنايع دستى بومى مانند لباس‌ها، گليم‌ها، وسايل موسيقى و ...
·       بخش انتشارات موزه ژئوپارک قشم كه به ارايه نقشه و کتاب زمين شناسى قشم ، اطلس پرندگان قشم و پراکنش آنها، اطلس ژئوتوريسم قشم، کتابچه جامعه گياهى حرا، کتاب و نقشه پوشش گياهى جزيره قشم مي پردازد.

Sunday, January 10, 2010

تبدیل جاذبه گردشگری به قبرستان برای رضای خدا

تبدیل جاذبه گردشگری به قبرستان برای رضای خدا






آره واقعا همینه که دارین می خونین.
چند وقت پیش رفتم به شهرم تفرش برای درس خوندن...در همین حین یک روز رفتم بیرون برای هواخوری در قسمتی از شهر به نام" فم " که به معنای ورودی و دهانه است ؛چون دقیقا از این قسمت از ارتفاعات وارد شهر تفرش میشوید.
باری، ما رفتیم به پارکی به نام "پارک قوری" که در همان ورودی شهر قرار دارد و درآنجا 3 سال پیش یک چایخانه به شکل یک قوری بزرگ با استکان و نلبکی ساخته بودن و اونجا شده بود محل تفریح یک شهر در تابستان و بهار و پاییز.
اما آنروز صحنه ای که دیدم این بود:  پارکی تهی که در بالای تپه پارک که قوری بود چند قبر بود. اما دیگر اثری از قوری و تشکیلات چایخانه نبود.  تقریبا هیچی نبود جز خاک مرده!
پیگیری که چه شده و این خبر به دستم رسید: امام جمعه جدید که تفرشی نیست ،تازه اومده و دستور داده که قوری برای جای قبر شهدای گمنام تخریب بشه!
نکته: شهر تفرش دارای هکتار ها زمین بایر و قابل ساخت و ساز است.
جالبه بدونید این قوری به عنوان جاذبه دست ساز بسیاری از گردشگران را برای بازدید و تفرج در شهر تفرش از نقاط نزدیکی مثل قم، اراک، فرمهین، آشتیان و فراهان به تفرش میکشانید و باعث رونق منطقه شده بود اما حالا دیگر چه  تفریحی برای جوانان شهر و گردشگران باقی مانده؟
پس مواد مخدر مصرف میکنیم.
خوش باشید که خوب داریم نابود میشیم. آی شهدای گمنام من شرمنده ام .....ولی یک روز بر میخیزید و شهادت می دهید.

ببخشید عکس قوری را نذاشتم. وای بر من که فکر میکردم هنوز وقت دارم.....


تو رو به خدا به حرف عباس جعفری گوش کنید: " از هرچی به درد بخور بود ،عکس بگیرید. از خرابه ها، طبیعت و....هرچی چون شاید فردا نباشند و بچه هاتون نبینند چی اونجا بوده......."
آره راست میگفت

Thursday, January 7, 2010

یک عذر خواهی بزرگ



درود بر همه دوستانی که به این وبلاگ لطف دارند
سریع میرم سر اصل مطلب و اونم اینه که من از دو نفر باید یک عذر خواهی بکنم.
البته کاری که انجام دادم رو کاملا درست میدونم و فقط به عنوان یک ناظر مطلبی رو بیان کردم ولی متاسفانه تر و خشک با هم میسوزند.
اگه یادتون باشه یک ماه پیش مطلبی را با عنوان سازمان معاونت گردشگری یا سواحل هاوایی نوشتم که خوشبختانه مورد بازدید مسئولین سازمان میراث فرهنگی و معاونت گردشگری قرار گرفته و تکانی به انها داده ولی من اسم نبردم از کسانی که واقعا برای من زحمت کشیدند و تنها کسانی هستند که واقعا در جایگاهشان دارای ارزش بوده و از خانم ها و آقایانی که زیر سوال برده ام آنها جدایند.
خانم شایسته مسئول امور راهنمایان و خانم حسینی که مسئول صدور کارت ها است از کسانی هستند که همیشه به من و بقیه بچه ها لطف داشته اند و همیشه برای راهنمایان عزت و احترام قائل بودند.
وقتی متوجه شدم که خانم شایسته و خانم حسینی زیر سوال رفتند کلی ناراحت شدم چون در معاونت گردشگری من بیشتر آقایان و بانوان رو خطاب داده بودم و تنها کسانی که در تیر رس من نبودند این دو نفر بودند که متاسفانه دقیقا این افراد زیر سوال رفتند.
با این حال من از هر دوی این عزیزان که به من بسیار لطف داشته اند عذر خواهی رسمی میکنم و همین جا اعلام میکنم اگر کسی هم برای راهنمایان دل بسوزاند این دو بانوی عزیز جزء انها هستند و در داستان من این دو نفر جایی ندارند.
از مسئولان محترم هم درخواست دارم ریز بینی ما راهنمایان و کارشناسان گردشگری را در همه عرصه ها جدی بگیرند  تا متوجه شوند چه قدر جا برای پیشرفت وجود دارد و آنها چه قدر میتوانند به وطنشان به راحتی خدمت کنند

راستی از آرش نورآقایی هم خیلی معذرت که تکه کلامشو به کار بردم و کلی فحش و لعنت به او نثار شد.
من معذرت آرش جان.
بدرود