Sunday, March 28, 2010

راهرویی برای فرار از این هیاهو: کشفی علمی درباره بوسه


نـویسنده کتاب "عشق و رابـطه جنسی"، دکتــر جان فری مـعتقد است: "بوسیدن هنر است و نشان دهنده یک نوع بیان فردی و کاملاً شخصی از عشق و محبت می باشد."
بوسه زمانی ایجاد می شود که زوجین برای اولین بار به هم نزدیک می شوند، پس کاملاً طبیعی است که دو طرف کمی مضطرب شده و عصبی شوند.
از یک منبع با نویسنده بی نام"کتاب بوسه ها" اینطور برداشت می شود که: "بوسه یک عمل کاملاً دو طرفه بوده؛ تا ندهید نمی توانید بگیرید و بالعکس."
در یک کتاب دیگر هم اینطور نوشته شده که زمانیکه احساس میکنید تمایل دارید تا همسرتان را ببوسید این کار را انجام دهید، لازم نیست حتماً صبر کنید تا او را بهتر بشناسید، او را ببوسید و به مرور زمان می توانید او را بهتر بشناسید.
یکی از مواردی که زیبایی بوسه را چند برابر می کند این است که در همه ی زبان ها و مذاهب قابل درک می باشد.
پروفسور وان بیرنت رئیس بخش مردم شناسی دانشگاه تگزاس اظهار می دارد که: "اولین بوسه عاشقانه برمی گردد به 1500 سال قبل از میلاد مسیح در هند. پیش از این زمان هیچ مدرک دیگری دال بر وجود بوسه های عاشقانه وجود نداشت. کلیه این نتایج از روی لوح های گلی، نقاشی روی دیواره های غارها و یا نوشته های روی پوست حیوانات بدست آمده است. بیرنت معتقد است که تماس نزدیک و فشار بینی ها به یکدیگر از همان 1500 سال قبل از میلاد مسیح مرسوم بوده است.
اما بوسه ای که امروزه به این شکل رواج پیدا کرده، برای اولین بار در میان رومی ها شهرت پیدا کرد. رومی ها در هنگام سلام کردن یکدیگر را می بوسیدند، انگشتر و حلقه ای که بر دست رهبران قومشان بوده را می بوسیدند و مجسمه های خدایان خود را نیز می بوسیدند و با این کار مطیع بودن و حس احترام خود را به طرف مقابل انتقال می دادند.
رومی ها به سرعت متوجه شدند که بوسه در شرایط مختلف می تواند معانی متفاوتی را در بر داشته باشد، به همین دلیل برای انواع بوسه ها، نام های مختلفی انتخاب کردند. به عنوان مثال اسکیولیم: بوسه از روی دوستی، باسیولیم: بوسه از روی احساس عشق و محبت، و سویولیم: بوسه عمیق که این روزها به French Kiss مشهور شده است.
از آن به بعد بود که ادیان مختلف شروع به تحریم بوسه نموده و آنرا به عنوان یک گناه نابخشودنی اعلام کردند، اما به هر حال قدرت بوسه بیشتر بود و همچنان به قوت خود باقی مانده است.
اگر بخواهیم این پدیده را از نظر علمی ریشه یابی کنیم، می توانیم بگوییم که بوسیدن به طور طبیعی باعث می شود تا ذهن آکسی توسین بیشتری ترشح کند، این هورمون سبب می شود در هنگام بوسیدن احساس خوبی به ما دست بدهد و دانشمندان معتقدند که ماهیت وجودی انسان به گونه ای است که در صورت تجربه یک بوسه منتظر بوسه ی بعدی خواهد بود.
زمانیکه در وضعیت بوسیدن قرار می گیرد، غدد موجود در داخل دهان و جداره لب ها ماده شیمیایی را ترشح می کنند که همین ماده سبب ایجاد تمایل فرد به ادامه بوسیدن می شود.
در تحقیقی که در سال 1997 در دانشگاه پرینستون انجام شد، محققان به این نتیجه دست پیدا کردند که مغز انسان دارای سلول های عصبی است که فرد را قادر می سازد تا در تاریکی لب های معشوقه اش را پیدا کند. تعجبی وجود ندارد که چرا بسیاری از زوج ها از بوسیدن یکدیگر در مکان های تاریک و کم نور لذت بیشتری می برند.
پزشکان و روانپزشکان آلمانی در پی پژوهش های گسترده خود در این باره به این نتیجه رسیده اند که افرادی که هر روز صبح قبل از ترک کردن خانه، همسر خود را میبوسند کمتر دچار بیماری می شوند.
همچنین افرادی که پس از بوسیدن خانه را ترک می کنند، کمتر احتمال وقوع تصادف دارند، 20 تا 30 درصد درآمد بیشتری نسبت به سایرین دارند و به طور متوسط 5 سال بیش از هم سن و سال های خود عمر می کنند.
دکتر آرتور سازبو یکی از افرادی که در در این تحقیقات نقش فعالی داشته معتقد است یکی از دلایل اصلی موفقیت تعداد بسیار زیادی از افراد این است که روز خود را با یک نگرش مثبت و دلچسب شروع میکنند و چه چیز می تواند مانند یک بوسه در انسان یک نگرش مثبت ایجاد کند.
بنابراین اگر شما می خواهید خوشحال، سلامت، و موفق، بوده و عمر طولانی داشته باشید، باید کسی را که دوستش می دارید هر روز صبح، پیش از اینکه خانه را به قصد محل کار خود ترک کنید، ببوسید.

سایر مزایا:
محافظت ازدندان ها و جلوگیری از پوسیدگی
دکتر پیتر گوردن رئیس اتحادیه دندانپزشکان انگستان اظهار می دارد: "پس از غذا خوردن، دهان پر از مواد شیرین شده و بزاق دهان حالت اسیدی پیدا می کند، این امر باعث بوجود آمدن پلاک بر روی دندان ها می شود. بوسیدن یک فرایند پاک کننده طبیعی است که به حفظ سلامت دندان ها کمک می کند، جریان بزاق دهان را افزایش بخشیده، و درصد ایجاد پلاک بر روی دندان ها را تا حد بسیار زیادی کاهش می دهد." من خودم این سوال ر از دندانپزشکم پرسیدم، او در ابتدا قدری خجالت کشید، اما نهایتاً صحت گفته های مرا تایید کرد.
از بین بردن استرس
یک بوسه عاشقانه، بهترین روش برای ریلکس شدن و از بین بردن استرس محسوب می شود. مایکل کی مکناب، مشاور روانی معتقد است: "زمانیکه لب ها در حالت بوسیدن قرار می گیرند، تقریباً دهان حالت لبخند زدن را به خود می گیرد، و از آنجایی که احساسات و حرکات بدنی انسان با هم ارتباط نزدیکی دارند، تقریباً غیر ممکن است که یک نفر هم لبخند بزند و هم استرس داشته باشد. در عین حال باید به این نکته هم توجه داشت که تنفس در زمان بوسیدن عمیق تر می شود، عضلات چشم شل شده و در راحت ترین حالت خود قرار می گیرند. این امر بهترین تکنیک برای قطع ارتباط با دنیای پر هیاهوی بیرونی و ریلکس شدن است.
کاهش وزن
چه مدت می توانید این کار را انجام دهید؟ برای اینکه تنها نیم کیلو وزن کم کنید باید 3000 کالری بسوزانید، یعنی چیزی در حدود 30000دقیقه یا همان 500 ساعت. یک بوسه عمیق و طولانی به شدت متابولیسم بدن را افزایش می دهد و سبب می شود تا مواد قندی با سرعت بیشتری در بدن سوزانده شوند. میزان کالری مصرفی، به شدت بوسه بستگی دارد، اما به طور متوسط می توان گفت که در هر 10 دقیقه 10 کالری مصرف می شود.
تاخیر در فرایند پیری
این مورد یکی از مهم ترین مزایای بوسیدن به شمار می رود. بوسیدن به شما کمک میکند تا قدرت ماهیچه های فک و چانه همچنان حفظ شود، به همین دلیل میزان ایجاد چین و چروک در آنها پایین کاهش پیدا می کند.
ایجاد و افزایش تناسب اندام
خوب بهانه ای خوبی برای ورزش نکردن دستتان دادیم! در حین بوسیدن، قلب تند تر می تپد و ضربان آن افزایش پیدا می کند، در این زمان آدرنالین بیشتری آزاد شده و خون با سرعت بیشتری به تمام نقاط بدن پمپاژ می شود. می توان اظهار داشت که بوسیدن از جمله بهترین تمرین های قلبی – عروقی است.
تکلیفتان را با طرف مقابل روشن می کند
در حین بوسیدن می توانید نیازهای جنسی همسرتان را ارزیابی کنید و ببینید تمایلی به ادامه ارتباط دارد یا خیر. روانشناسان معتقدند که اولین بوسه این امکان را برای شما فراهم می آورد که ببینید آیا با طرف مقابل همخوانی دارید یا نه. به نظر می رسد که "بو" تاثیر به یاد ماندنی در ضمیرناخودآگاه انسان ها بر جای می گذارد، بنابراین با تجربه اولین بوسه می توانید تشخیص دهید که فریون شما با شخص مقابل هماهنگی دارد یا خیر و اگر اینچنین نبود در همان آغاز می توانید ارتباط خود را با او خاتمه بخشید.
افزایش اعتماد به نفس
البته اول مطمئن شوید که دندان هایتان ارتودنسی ندارند چون امکان آسیب رسیدن به دندان های خودتان و دهان طرف مقابل وجود دارد. به هر حال یک بوسه عاشقانه می تواند حس خوبی را در شما ایجاد کند. به صورت تئوری می توان این موضوع را اینچنین توضیح داد که در زمان بوسیدن، خوشحال هستید، و وقتی هم که خوشحال باشید احساس خوبی نسبت به خودتان پیدا خواهید کرد و این امر سبب افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس شما می شود.

Friday, March 26, 2010

ششم فروردین، زادروز یگانه پیامبر آریایی،آشو زرتشت



به خشنودی اهورامزدا
زرتشت، تبار و انديشه ها
 زَرتُشت ، زردشت، زردهُشت یا زراتُشت (در اوستا زَرَثوشْتَرَ به تعبیری به معنی «دارنده روشنایی زرین‌رنگ» و به تعبیری دیگر «دارنده شتر زردفام» و سرانجان به معنای «ستاره زرین») نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتی‌گری یا مزداپرستی و سراینده گاهان (کهنترین بخش اوستا) است. بعضی پژوهشگران بر این باورند که زرتشت در روز ششم فروردین زاده شده ولی درباره تاریخ زایش او دیدگاه‌های فراوانی وجود دارد. برآوردها از ششصد تا چندین هزار سال پیش از میلاد تفاوت دارند. تولد زرتشت را در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه چیچست (ارومیه) در روستای انبی دانسته‌اند. پس از اعلام پیامبری در سن 30 سالگی، زندگی بر زرتشت در منطقه شمال غربی ایران سخت شد و او ناچار به کوچ به شمال شرقی ایران آن روزگار، یعنی منطقه بلخ شد. در آنجا زرتشت از پشتیبانی گشتاسب‌شاه برخوردار شد و توانست دین خود را گسترش دهد. زرتشت در سن 77 سالگی در روز پنجم دی ماه در نیایشگاه بلخ بدست یکی از تورانیان به نام توربراتور کشته شد.

تبار و خانواده زرتشت
نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان بود. مادر او دُغدو و پدر وی پوروشسب نام داشتند. پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود. دغدو دختر فری‌هیم‌رَوا از خاندان نژادگان (اشراف) و دینور بود. حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست. زرتشت از همسر خود به نام هووی شش فرزند داشت. نام سه پسر ایشان ایسَت‌واسْتَرَه، اورْوْتَتْ‌نَرَه، هْوَرْچیثْزَه و نام سه دخترشان فرینی، ثریتی و پوروچیستا بود. یکی از هفت شاگرد اصلی زرتشت به نام مَیدیوماه پسرعموی پیامبر بود.
پدر زردشت پروشاسپه ( دارنده ی اسب پير ) و مادرش دوغدو و جد پدريش ( پيترگتراسپه ) نام داشت. زردشت چهار برادر داشت. او سه بار ازدواج نموده بود و زن سومين او که در بخدی ( بلخ ) به عقد او درآمده بود ، دختر ( فره شه و شتره ) برادر جاماسپ ( وزير گشتاسپ .اسب تيز رو) بنام ( هودوی ) بود. زردشت سه پسر و سه دختر داشت که هر يک وظايفی بس عمده بردوش داشتند. به عبارت ديگر پسر ارشد او روحانی ، پسر دوم جنگجو و پسر سوم شبان بوده است. زمان زندگانی زردشت به يقين معلوم نيست ولی به موجب روايات کتب زردشتی وی در حدود سال 660 ق. م بدنيا آمده ، در سن 23 سالگی منزوی شده و در سن سی سالگی ( 630 ) مدعی رهنمايی گرديده و در سن 77 سالگی هنگام هجوم ارچاسپ تورانی در آتشکدهء بلخ بدست توربراتور (براترکرش) تورانی کشته شده است. اما محققان در مورد تاريخ تولد او متفق رای نبوده ، برخی تولد او را در حدود 588 ق. م گفته اند.

خاستگاه و اندیشه زرتشت
از این پیامبر ایرانی‌ در یشت‌های‌ کهن‌ سخن‌ میآید که‌ در (اَریّانَ و یَوچَه‌) در ساحل‌ رود (دائیتی) در سرزمین‌ قبایل‌ ایرانی‌ متولد گردید در (زامیادیشت‌) زیستگاه‌ زرتشت‌ را در ناحیه‌ ئی‌ میداند که‌ در آن‌ دریاچه‌ (کوسَویّ) است‌ که‌ مطابقتی‌ با دریاچه‌ هامون‌ دارد. بهر تقدیر ناحیه‌ (اَریانَّ و یوچَه‌) گاه‌ خوارزم‌ پنداشته‌ می‌شود و گاه‌ آنرا آذربایجان‌ و بعضاً بدلیل‌ مراسمی‌ مذهبی‌ که‌ در ستایش‌ (اَرُدویسورااناهیتا) می‌شود آنرا در سیستان‌ ذکر کرده‌اند. امروز بر این‌ باوریم‌ که‌ گاهان اثری‌ قبل‌ از زرتشت‌ پیامبر محسوب‌ می‌شود تاریخ‌ موجودیت‌ زرتشت‌ را نمی‌توان‌ بطور قطع‌ مشخص‌ نمود که‌ احتمالاً قدمت‌ آن‌ از 1400 سال‌ قبل‌ از میلاد تا 630 سال‌ ق م‌ میدانند. زرتشت‌ از سرزمینی‌ کهنی‌ برخواست‌ که‌ مردمانش‌ آریایی‌یانی‌ بودند که‌ به‌ پرستش‌ چهار رب‌ النوع‌ مشهور بودند 1 میترا یا (میتَر) 2 ورونایا(وَرُون‌) و ایندرا (آندرا) و ناسیته‌ یا (ناستی‌) که‌ استنباط‌ است‌ آنها نمایندگان‌ دو خدای‌ آریائی‌ (اَسورا) یا اهورا و دئوها (دیوان‌) بودند. قبایل‌ ایرانیان‌ قدیم‌ را قبایل‌ (مادای‌) یا ماد و نیز از قبایل‌ پارسوآ یا پاراسیکا میدانند. لذا منشأ خدایان‌ (کاثاها) همان‌ سُوریّ (اسورا) دارگونه (رب‌ النوع‌) آریائی‌ خورشید است‌ بنابر آن‌ (سوُرّی‌) - SURYA - مورد پرستش‌ جنگجویان‌ آریائی‌ بود که‌ هیجده‌ قرن‌ قبل‌ از میلاد آثار آن‌ بجا مانده‌ است‌. سورا خدای‌ آریائیان‌ یا سور که‌ در اوستا (هوْرَ) HVER نام‌ برده‌ شده‌ است‌ در سده چهارده‌ پیش از میلاد در آثار نوشتاری‌ میتانی‌، خدایان‌ آریائی‌ قدیم‌ ودائی‌ یعنی‌ ورونا و میترا و اندرا و ناسیته‌ را می‌بینیم‌ در کاثاها از اَهُورَ به‌ مفهوم‌ خردمند (مزداه‌ MAZDAH (و یا مزداه‌ اهور برمی‌خوریم‌ و از (دَیؤَDAVA  ) به‌ معنای‌ خدای‌ اهریمن‌. تباین‌ این‌ دو را در ادوار هند و ایرانی‌ قبلاً شرح‌ دادیم‌ که‌ چگونه‌ بر مفاهیم‌ متضاد برای‌ دو قوم‌ هند و ایرانی‌ تبدیل‌ گردید. (سپَنتَامَینیو) نماد اهورائی‌ گوهر پاک‌ نیکوئی‌ و خیر و نور مقدسی‌ پارسیان‌ بود و (انگْرمینیو) نماد اهریمن‌ و شر و ویرانگراست‌ که‌ هر دو جنبه‌ آفرینندگی‌ دارند یکی‌ سازندگی‌ دیگری‌ ویرانگری‌. در نظرگاههای‌ زرتشتیان‌ ابدیت‌ تعاقب‌ بُعد مادی‌ آفرینش‌ است‌. در فلسفه‌ زرتشت‌ (اَشا) قانون‌ طبیعی‌ و قانون‌ الهی‌ و ازلی‌ و ابدی‌ است‌ (اشا) قانون‌ راستی‌ و درستی‌ و داد است‌ هر فعلیتی‌ و هر کنشی‌ چنانچه‌ با قانون‌ (اَشا) همخوانی‌ و سازگار نباشد و راستی‌ و درستی‌ آن‌ بر عدالت‌ و دادخواهی‌ نیانجامد از قانون‌ (اَشا) خارج‌ است‌ (اَشا) درون‌ پویائی‌ و برون‌ پویائی‌ تکامل‌ را به‌ جهان‌ عرضه‌ میدارد. گفتار نیک‌ و انديشه ی نیک‌ و کردار نیک‌ سه‌ اصل‌ اهورائی‌ است‌ که‌ در تارپود قوانین‌ زیستن‌ بشریت‌ ارمغانی‌ جز جاودنگی‌ ندارد. زرتشت‌ آزادی‌ و اختیار را گزینشی‌ برای‌ مردم‌ میداند. بهره‌ کار هر کس‌ همانست‌ که‌ انجام‌ می‌دهد جبری‌ برای‌ اشخاص‌ نیست‌ نیکی‌ اشخاص‌ جز بهره‌ئی‌ از نیکوئی‌ و شر اشخاص‌ جز شری‌ برای‌ وی‌ نخواهد بود. داد اهورائی‌ خدشه‌ناپذیر است‌ و نیکی‌ و شرارت‌ اصالت‌ دارند.
                                                                                                                
·        اين نوشته سراسر برگرفته از دانشنامه آزاد ویکی پديا

آزادی در زرتشت
 آزادی بخش مهمی از اشا هست. اين آزادي به انسان پروانه(اجازه) ميدهد كه اگر بخواهد بر پايه ی قانون اشا در راه پيشرفت جهان به سوي رسايي كار كند ويا آنكه بر خلاف قانون اشا كار كرده خود را از راستي بيگانه كند.
 آزادي ارزشمند ترين داده اهورايي است .كه در والاترين جلوه ي خود به ريخت آزادي انديشيدن و آزادي گزينش دين زير بناي گاتاهاست . اهورامزدا آدمي را در انديشيدن رايزني به خرد و پذيرش يا رد دين آزاد گذاشته است ودر عين حال از روي دادگري هشدار داده است آنان كه به بدي گرايند بر پايه ی قانون اشا دچار اندوه و افسوس خواهند شد و آنان كه به دنبال خوبي بروند به خوشبختي و شادي ميرسند.
گروهي از روي اختيار (طوعا)در برابر(قوانين تشريعي) او تسليمند وگروهي بي اختيار (كرها) در برابر (قوانين تكويني) او.
 پل دوبروي زرتشت شناس پرآواز ه ی فرانسوي مينويسد: "هيچ برگه اي از كتابهاي تاريخ نمي تواند گواه دهد كه يك نفر به زور به انديشه زرتشت وارد شده باشد اگر جز اين بود زماني كه ايرانيان امپراتوري جهاني درست كرده بودند هند.مصر.يونان.تمام خاور ميانه ونيمي از افريقا زرتشتي شده بودند"
پل دوبروي .تاريخ فلسفي زرتشت .پاريس 1984 رويه 110

دريافتم كه انديشي رسا از تست .خرد جهان افرين از تست واي خداوند جان و خرد اين نيز از تست كه جهانيان را اختيار داد وراه نمود كه اگر بخواهند به راستي گرايند ويا دروغ را برگزينند
گاتاها .يسناي 31 بند 9
تقليد و پيروي كوركورانه در دين زرتشت نيست:
بهترين گفته را با گوش بشنويد
وبا انديشه روشن بنگريد
سپس هر مرد و هر زن از شما
از اين دو راه نيكي و بدي
يكي را برای خود برگزينيد.
                                                                                                                                (30-2)
 اي خداوند خرد .هنگامي كه در آغاز از منش خويش زندگاني و وجدان و خرد آفريدي .آنگاه كه توانايي كار كردن و سخن گفتن بخشيدي خواستي تا هر كس آزادانه دين خود را برگزيند.
                                                                                                          گاتاها.يسناي 31.بند 11
 ايرانيان فرهنگ ژرفي كه زرتشت به وجود آورد را در ميان ملتهاي فرمانروايی گسترش دادند و در اين راستا نخستين قانون حقوق بشر(فرمان آزادي) را به نگارش در آوردند زرتشت به آنان آموخته بود كه راستي وابسته به هيچ كشور .مردم و نژادي نيست."

Saturday, March 20, 2010

سفرنامه کاشان و روستای خشتی قهی


آخرین سفرنامه 88 در آخرین ساعات 88
خب این 89 دیگه خیلی دم دره...دیگه داره میاد تو
ولی الان تازه یه کم کارام تموم شده و میخوام از آخرین سفری که بودم براتون بنویسم.
یه راست سر اصل مطلب:
سفرنامه کاشان و روستای قهی
یهو تصمیم گرفتم برم خونه نقلی کاشان، برم پیش اکبر رضوانیان. برای نوشتم مطلب درباره کاروانسرای ابوزید آباد و خانه های محلی نویی که به شبکه قراره اضافه بشوند. یه سر هم برم به قهی که نرفته بودم.
داشتم تنها میرفتم که دوست عکاس و طبیعت گردم، میثم رضاخان، بهم زنگ زد که از جزایر جنوبی به تهران اومده منم سریع بهش آمار دادم که بیا و او هم همپا شد و زدیم به دل کویر مرکزی.

11 صبح جمعه 21 اسفند ماه از تهران راه افتادیم و بعد از ناهار در رستوران مارال نزدیک ساعت 3 رسیدیم به شهر کاشان.
رفتیم یه دل سیر از باغ فین، تپه سیلک و خانه های تاریخی بروجردی ها، عامری ها و طباطبایی ها عکاسی حرفه ای کردیم.
بعد هم رفتیم به خانه نقلی پیش اکبر رضوانیان عزیز و بعد از یه کم گپ و چایی اصل شمال، نشستیم عکاسی در شب و از خونه و یه کم لا لا تا شام.
سر شام بودیم که بزرگ مرد عرصه گردشگری بومی یعنی کیارش اقتصادی با دو مهمان عزیز که برادران عطارها بودند سر رسیدند. یه کم نشستیم به صحبت و باز هم یهو قرار شد همون موقع بریم قمصر.
رفتیم به قمصر در خواب و بیداری، برای دیدن خانه ای که عطارها برای فروش یا پذیرایی از مهمانان گردشگری آماده کرده بودند. خلاصه 25 دقیقه ای رسیدیم. عجب هوایی بود....خنک و بهاری.
بوی عطر یاس تو حیاط پیچیده بود و داشت همه را دیوانه میکرد. وقتی از تاریخچه مهمانان این خونه صحبت شد فکم چسبید روی زمین: استاد محمدرضا شجریان ، مشکاتیان، استاد لطفی و.....
همه بزرگان در این خونه روزی برای ارامش سکنی گزیده و ساز و آوازی به راه می انداختند.
شب در خانه نقلی خسبیدیم  و فردا سری زدیم به محله خانه های قدیمی کاشان تا خانه جدیدی به نام" آب ماهی" را که قرار است به خوشه سار بوم گردی  اضاف شود ببینیم. کیارش با تمام وجود داشت یه خرابه دیگه را به تاریخ بر میگردوند.

جالب بود که گفن من عشقم رو پیدا کردم:  خانه های خراب را پیدا کنم، بسازم و برم.
زندگی همینه!
حدود ساعت 10 راه افتادیم و رفتیم به سمت اردکان و نرسیده به نائین از خروجی شهرک "نیستانک " به یک منطقه عجیب و زیبا وارد شدیم. جاده ای که فقط ما بودیم و درخت و کوه و آب و مردم محلی و بز و........ .
توصیه میکنم حتما از این راه خودتان را به قهی برسونید. بسیار زیبا و دل پذیر بود. از آنجا به "کجان " رفتیم و بعد هم به "کوهپایه" و از کوهپایه به روستای قهی سرازیر شدیم.
حدود ساعت1 بعد از ظهر در قهی  به دنبال توماج مقدسیان ، معاون پایگاه میراث فرهنگی قهی،  گشتم و در خانه ای کهن که پایگاه میراث فرهنگی قهی هم هست کمی آرامیدم تا او با ناهاری غیر محلی با نام همبرگر به ما بپیوشت. میثم که رفت برای عکاسی و دیوانه شد و برگشت.
روستای قهی بسیار حرف در خشتهای خود دارد. روستایی با 900 نفر جمعیت که دارای محله بالا و پایین است. بالا نشین ها مدرن هستند و پایین دستی ها خشتی و سنتی. ما هم در همین خشتها ماندنی شدیم.
بعد از ناهار رفتیم برای قلعه خیر آباد که در نزدیکی قهی است. انجا نیز از اماکن اقامتی خوشه سار بوم گردی است و داستانها دارد. در میانه راه که از منطقه ماسه زار بزرگی رد میشدیم به پیشنهاد توماج پیاده شدیم و به ورزش مفرح و نشاط آور" فریز بی" پرداختیم. آقا من بدو و او بدو و او یکی بدو.
جای همه خالی دشتی باز و پر از ماسه، تا دور دست ها هیچی جز یه ریل راه آهن نبود. تازه یه دوست هم پیدا کردیم : یه"  آگاما "ی کوچولو که داشت راه خودشو میرفت و میثم وسط بیابان خدا اورا همی خفت کرد.
بعد کمی بازی و عکاسی رفتیم به قلعه و بررسی وضعیت قلعه خیر آباد. اینو بگم که ماندن یک شب در قلعه یعنی زندگی در گذر تاریخ. چون هیچی جز گذشته در آن نیست. نه برقی، نه لوله آبی، نه گازی. هیچی جز خشت و قلعه و آب شور روان و درختان سنجد و مزرعه و آتش.
وای که چه قدر بومی بودن برای ما لازمه تا آدم شیم.
بعد از عکاسی و گشت و گذار در قلعه به سمت ورزنه رفتیم . بعد از 1 ساعت و 45 دقیقه  و گذشتن از چند شهر کوچک و مزارعی که برج کبوتر خانه در آنها بیداد میکرد به خصوص در اژیه، رسیدیم به رملهای شنی ورزنه. از یک دوراهی بعد از ورزنه هم میتوان به  باتلاق گاو خونی رفت و هم به رملهای شنی. ما رفتیم برای عکاسی غروب یه رملهای شنی. بعد از دیدن شترها و راه پیمایی با پایی برهنه در میان شن های روان بر یکی از بلندترین رمل ها ایستادیم برای دیدن رفتن خورشید.


این داستانها را خلاصه میگم تا اگر مفصل خواستید برایتان با جزئیات نمایش دهم و بازگویم.
بعد از رمل ها به شهر ورزنه رفتیم برای مسجد سلجوقی و دیگر آثار تاریخی. یادتان باشد ورزنه جایی است که زنان آن چادر سفید بر سر میکنند....

شب هم در قهی خسبیدیم. فردای آن روز بعد از بازدید از قلعه گبری انتهای ده روانه کوهپایه و اصفهان شدیم. ظهر در اصفهان  ناهار خوردیم و تا تهران آمدیم.
سفر پرباری بود و فکرم رو کلی باز کرده برای کارای و ایده های جدید. بعدا میگم.....
داغ نامه
باید بگم اینو چون هم خبرنگارم و هم راهنما و هم قول دادم:
به هر جا که رفتم فقط آه و ناله بچه های پایگاه های میراث فرهنگی و کارمندان مشغول به کار در سایت ها را دیدم. دلم کباب است برایشان:  یک سال بدون حقوق.
و روزی که من انجا بودم در سیلک، در خانه بروجردی ها و در قهی گفتند میخواهند 30 یا 40 % حقوق یکساله گذشته خود را بگیرند و کلی شاکی و شاید یکم خوشحال.
بعد با این وضع کی دلش برای آثار تاریخی میسوزه؟ اصلا برای چی بسوزه؟ وقتی که به ازای خدمت چیزی، حتی احترام هم عایدت نمیشود.....!
پس باید همه کارمندان دلسوز دو کاره باشند تا زنده بمانند و باید بی میل باشند به تاریخ و آثار به جا مانده چون برایشان هیچ چیز جز بدبختی ندارد.
آری این هم رمز دیگری از واماندگی ما از پیشرفت گردشگری در جهان.
حرف بسیار طاقت شما کم.
پس با آرزوی بهترین ها در 89 برای شما تا یکسال دیگه بدرود و:
نیک زی ، به زی و شاد زی

Wednesday, March 17, 2010

نوروز چون همیشه سبز است


با همين ديدگان اشك آلود ،
از همين روزن گشوده به دود ،
به پرستو ، به گل ، به سبزه درود !

به شكوفه ، به صبحدم ، به نسيم ،
به بهاري كه مي رسد از راه ،
چند روز دگر به ساز و سرود .

ما كه دل هاي مان زمستان است ،
ما كه خورشيدمان نمي خندد،
ما كه باغ و بهارمان پژمرد ،
ما كه پاي اميدمان فرسود ،
ما كه در پيش چشم مان رقصيد ،
اين همه دود زير چرخ كبود ،

سر راه شكوفه هاي بهار
گريه سر مي دهيم با دل شاد
گريه شوق ، با تمام وجود !
سال ها مي رود كه از اين دشت
بوي گل يا پرنده اي نگذشت

ماه، ديگر دريچه اي نگشود
مهر ، ديگر تبسمي ننمود .

اهرمن مي گذشت و هر قدمش ،
ضربه هول و مرگ و وحشت بود !
بانگ مهميزهاي آتش ريز
رقص شمشيرهاي خون آلود !

اژدها مي گذشت و نعره زنان
خشم و قهر و عتاب مي فرمود .
وز نفس هاي تند زهرآگين ،
باد ، همرنگ شعله بر مي خاست،
دود بر روي دود مي افزود .

هرگز از ياد دشت بان نرود
آنچه را اژدها فكند و ربود

اشك در چشم برگ ها نگذاشت
مرگ نيلوفران ساحل رود .

دشمني ، كرد با جهان پيوند
دوستي ، گفت با زمين بدرود ...

شايد اي خستگان وحشت دشت !
شايد اي ماندگان ظلمت شب !

در بهاري كه مي رسد از راه ،
گل خورشيد آرزوهامان ،
سر زد از لاي ابرهاي حسود .

شايد اكنون كبوتران اميد ،
بال در بال آمدند فرود ...

پيش پاي سحر بيفشان گل
سر راه صبا بسوزان عود

به پرستو ، به گل ، به سبزه درود !

پي نوشت : با اين شعر فريدون مشيري ، همراه بهترين آرزوها.... جاري باشيد و سبز


از نوروز یاد بگیریم اگر همیشه سبز نیستیم ولی میتوانیم  سبز شویم

خبراز من و از سال نو


اینجا در قلعه خیرآباد قهی تو فکرم که گردشگری بومی عشق و جون منه
والا جاتون خالی یه چند روزیه همش با ماشینم ( اسمش سیلوستره) در حال ایرانگردی بودم. برای چند تا مطلب و شناسایی رفتم کاشان و اطراف اصفهان؛ به قهی، ورزنه و.... . بعدش هم چهارشنبه سوری در قزوین!
براتون از سفرنامه ام می گویم ولی الان خیلی خستم فقط خواستم ابراز وجودی کنم و چیزی گفته باشم. اگر وقت کنم به زودی براتون از خوشه سار بوم گردی، که این بنده حقیر به عنوان پیک و خبر رسان آن مقبول زحمت گزیده ام! ،چیزهایی براتوم میگم.
فعلا بچسبید نوروز را که سال نو رو عشقه.
راستی ویزای من نیومد یا گروه را نفهمیدم ولی سفر پاریس- آتن من هم کنسل شد به سلامتی.......دیگر هیچ جا هم نمیروم چون کلی پروژه دارم برای عید.
میام همین روزها با کلی خبر خوب و توووووپ.
راستی خیلی خوشحالم که سال بعدی سال ببره.چرا؟
چون تمامی تغییرات اساسی، انقلابها و تحولات تو این سال ببر رخ داده .....حالا ببینیم چی میشه.