دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت…… دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور
اوضاع روحی داغان
زندگی من دیگر بیشتر در دفتر نشریه تعطیلات نو میگذرد و کلاسهای دانشگاه
پروپوزال پایان نامه این حقیر بر زمین و هوا مانده چون وقتی نیست برای نوشتنش
عکسهای خوبی از محرم تفرش و تعزیهخوانی گرفتم
کارناوال سیاه خیابانهای تهران و ایران به سر رسید
شمارههای زیادی رد و بدل شد
حوصله ندارم به دیگران سر بزنم
حتی حوصله ندارم کسی به من سر بزند
فیسبوک یا همان رخنامه را بستم تا اطلاع ثانوی
امتحانات نزدیک است و پروژهها چون کوهی دارد کمرم را میشکند
سفر که دیگه برام آرزو شده
بنزین سهمیه شد لیتری 400 و آزاد 700 تومان....سفر شخصی هم فعلا تعطیل
دلخوشی: صفر
بیزاری و بی حالی: 100
کسی که من فقط دوستش دارم مرا میپرستد ولی سرانجام باید کاری کرد... و اذیت او شده کار من
وای بر من وای بر من وای برمن
این است روزگاری که بر مراد ما نمیرود... ولی من غم میخورم