شیر و گاو خاستگاه کیهانی دارند.
ایرانیان همواره در عرصه تمدن بشری یادگارهای شگفت انگیزی از فرهنگ مادی و معنوی آفریده و سهم بالایی در تمدن جهانی داشته اند و وجود این تمدن كهنسال گاهشماری دقیقی را ایجاب میكرده است.
دانشمندان ایران شناس بیگانه در این باره پژوهشهای درخوری انجام دادهاند. به گفتهی هارتنر كه مستند به یادگارهای باستانی فراوان است، مردمانی پیرامون ۴۶ سده پ.گ.خ. (پیش از گاهشماری خورشیدی، نزدیك به ۶۰۰۰ سال پیش) از شمال سرزمین كنونی ایران كوچیده بودند، پس از استقرار در سرزمین مناسب برای زندگی همچون شوش در كنار مدار ۳۰ درجه عرض جغرافیایی، تخت جمشید، اور و... به كشاورزی روی آوردند.
آنها با صورتهای فلكی و رابطهی طلوع و غروب آنها با كارهای كشاورزی، به سان كاشت و برداشت، آشنایی بسندهای داشتند. گواه این سخن نقشهای گوناگون است از نبرد شیر و گاو، که در بنای جاودانه تخت جمشید رخ می نماید ،منبعی الهام بخش و سرچشمه ای ماندگار در نشان دادن باورهای ایرانیان در وسعتی به اندازه تاریخ حیات ایران قلمداد می گردد.
شیر و گاو یکی از آن عناصری هستند كه در هنر و تفكر مردم باستان نمودی بارز دارند و در بسیاری از مواقع در ارتباط با هم دیده میشوند.
این نقش در جبهه شمالی کاخ سهدری حجاری شده که تصویر شیر مهیبی است که دندانهایش را در کفل گاوی فرو برده است. گاو که با نوارهای بیشماری آراسته شده و حیوانی اهلی است، سرش را برگردانده و شیر را با شگفتی مینگرد.
اگر این نقش در دیده مردم عادی یک شاهکار هنری باشد،به همان میزان مفهوم واقعی آن برای باستان شناسان معمایی است.
درباره شکسته شدن گاو توسط شیر آراء مختلفی وجود دارد از جمله:
1ـ شیر در تفکر اساطیری ایران یعنی خورشید ؛ نور ؛ گرما و نماد برج اسد ( امرداد) و گاو نشان باران و باروری و سرما و برج ثور ( اردیبهشت ) است و غلبه اولی بر دومی یعنی شکست شب و تاریکی و سرما و آغاز گرما و روشنایی و عید.
2ـ غلبه ایران ( شیر ) به بابل ( گاو ) که در دوران کورش بزرگ صورت پذیرفته است . شاهان ایران باستان می بایستی نیروی مقابله با شیر را می داشتند و در واقع شیر کش می بودند . فایق آمدن بر شیر هم شهامت شاه را می رساند و هم عنوان شاه برایش تایید می شده است.
3ـ و بنا به اعتقادی دیگر،این نقش ردی در آسمان و سرای کیهانی داشته است.
در این ترکیب، شیری دیده میشود که بر پشت گاو جهیده و چنگالش را بدون اینکه فرو کرده باشد، بر پشت او نهاده است. این گاو، همواره پشت به شیر کرده و در وضعیت فرار قرار دارد؛ در حالیکه سر خود را به سوی شیر بازگردانده و او را مینگرد. شیر و گاو در تمامی نگارههایی که جزئیات کافی برای بررسی دارند، نر هستند.
متون نجومی کهن، تصویر صورت فلکی گاو/ ثور را (چونان نگارههای باستانی) به شکل گاوی نشان دادهاند که سر خود را به عقب بازگردانده است.وچیزی که در تمامی نگارههای تشخیصپذیر است ، اینکه با گاو نر روبرو هستیم و صورت فلکی گاو نیز همواره گاو نر دانسته میشده است.
نر بودن صورت فلکی گاو را از دو راه میتوان پیگیری کرد. نخست، بررسی تصویرهای متون نجومی کهن.
دوم، اطلاق گونهٔ مذکر و نرینه نام گاو یعنی «ثور» به این صورت فلکی. گونهٔ مؤنث و مادینه نام گاو یعنی «بقر» که بر گاو ماده دلالت میکند، برای نامیدن این صورت فلکی بکار نرفته است.
پرنورترین و بزرگترین ستاره صورت فلکی شیر/ اسد (Leo)، (Regulus) است که گاه به نام صورت فلکی خود، «شیر» خوانده میشود. این ستاره در چهار هزار سال پیش و در دامنه متوسط عرضهای جغرافیایی ایران، از آغاز زمستان تا آغاز تابستان در آسمان شبانه دیده میشده است.
در همان دوران، ستاره دَبَران (Aldebaran) که بزرگترین و پرنورترین ستاره صورت فلکی گاو/ ثور که در باورهای نجومی «چشم گاو» دانسته میشده، از میانههای مهرماه تا میانههای فروردینماه در آسمان شبانه دیده میشده است.
حال با توجه به وضعیت شیر و گاو در آسمان چهار هزار سال پیش، به چشمانداز و چگونگی حرکات این دو در آسمان توجه میکنیم. از آغاز تابستان تا میانه مهرماه، نه شیر در آسمان دیده میشود و نه گاو. از میانه مهرماه تا آغاز زمستان، یعنی در زمانی که سرما و تاریکی شب رو به فزونی و روشنایی روز رو به کاهش است، گاو در نبود شیر، یکهتاز آسمان است و هر شب بالاتر آمده است. انگاری که پیوندی میان سرما و تاریکی با اوجگیری گاو وجود دارد. در آغاز زمستان، شیر پس از شش ماه غیبت طلوع میکند و درست از همین زمان، روزها رو به بلند شدن میگذارند. انگاری که اکنون شیر برای دفع سرما و تاریکی به یاری خورشید آمده است.
به عبارت دیگر، از چهار فصل سال، فصل تابستان بدون شیر و گاو، فصل پاییز با گاو، فصل زمستان با گاو و شیر، و فصل بهار با شیر بوده است. گاو نر آسمانی، پیامآور سرما و تاریکی و شیر آسمانی، نوید دهنده گرما و روشنایی است.
در تمام طول زمستان، هر شب ابتدا گاو طلوع میکند و پس از حدود چهار ساعت، شیر از دنبال او طلوع میکند. هر چه شیر بالاتر میآید، گاو پایینتر میرود. در میانههای فروردینماه، یعنی در زمانی که هوا گرم شده و روزها به اندازه کافی بلند شدهاند، گاو به آسمان روزانه میرسد و دیگر دیده نمیشود. انگاری که از آغاز زمستان، شیر با یورش خود گاو را از میدان تاریکی و سرما بدر کرده است. سپس از میانه فروردینماه تا آغاز تابستان، شیر یکهتاز آسمان در روزهای بلند و گرم سال است.
فاصله میان شیر با گاو به اندازه دو برج و فاصله میان گاو با شیر برابر با هشت برج است. در نتیجه همواره میتوان شیر را به دنبال گاو دید و هرگز دیده نمیشود که گاو از پشت شیر روان باشد. در نگارههای باستانی نیز شیر و گاو در حال نبرد نیستند، بلکه شیر در حال حمله و گاو در وضعیت گریز است و با نگرانی پشت سر خود را مینگرد. درست به مانند وضعیت کیهانی این دو ستاره و صورت فلکی. همچنین در نگارهها، شیر تنها بر پشت گاو جهیده است، اما چنگالهایش بر پشت او فرو نرفته و یا دریده نشده است. چرا که شیر آسمانی نیز هرگز موفق به رسیدن به گاو نمیشود و تنها او را دنبال میکند. گاو آسمانی نیز برای همیشه شکست نمیخورد و بزودی و چهار و نیم ماه پس از پنهان شدن شیر، دوباره باز میگردد و چرخه مکرر رویدادهای کیهانی را آغاز میکند.
چرخهای که با باورهای دایرهای شکل، ریشه در تاریخ ، فرهنگ و اعتقاد ایرانیان باستان است.
گزيده اي از تارنماي امرداد
No comments:
Post a Comment