Sunday, October 17, 2010

منشور کورش و داستان نمایش آن

منشور کورش و داستان نمایش آن

در نهایت رفتم و لوح جد بزرگوار را که در بابل بود و اصلا هیچ ربطی به ایران نداشت و فقط سند جهانی بودن کورش و امپراطوری هخامنشی بوده و منشور حقوق بشر اون موقع و نه الان ایران................خلاصه دیدم.
اول یه توضیح کوچک درباره ورود و نکات امنیتی:
خیلی خوشحال بودم که می دیدم اول هفت این همه آدم و این همه خارجی تو موزه هستن.
ایران باستان تازه شده بود موزه.
یه راهنمای کاغذی  که نقشه موزه بود و مسیر حرکت در کنار بلیط فروشی؛ نفری 1000 تومان. راهنمایان رایگان و خبرنگاران نیم بها.
 بخش امانات که کیف و موبایل رو می گیرن که کارهای خلاف نکنین.
وارد سالن می شوید: اول یک گیت بازرسی و بعد اسکن دستی و ورود به سالن اصلی.
دیدم تمام محفظه ها عوض شده و یک رنگ و رویی گرفتن. یک ذره سازمان یافته تر شده بودن.
سالن پر بازدید کننده: اسپانیایی، آلمانی، دخترهای راهنمایی و دبیرستانی گروه های کوچک مردم.
بالاخره موزه ایران باستان رنگ ملی گرفت.
با دوستانم یک چرخکی زدیم و به یک نکته جالب پی بردم: دیگر کارکنان موزه احساس بی خودی بودن نمی کردن. دیگه همه کار میکردن. دیگه موزه، موزه بود.
خلاصه رفتیم طبقه دوم دنبال لوح آقام کورش. یه چیزهایی دل آدم را آشوب میکند. در کناره پلکان تصاویر چاپ شده سربازان گارد جاویدان را زده بودند روی دیوار.
 بابا به خدا اگر یک دکور بزنید تا بی نهایت می توانید از اون استفاده کنید. چرا سنگ و چوب نه خانم اردکانی؟ بعد رسیدیم به سالن بالا دیدم همون دکور چوبی که انتظار داشتم را با المان های هخامنشی پیاده کرده بودند. سالن های تخت جمشید و فضای آنجا ولی چند تا عکس به درد نخور در پیت از تخت جمشید روی پارچه چاپ کرده بودند و زده بودند در کنار این دکورها.
بابا لا مذهبا این همه عکس با کیفیت خوب چرا این ها رو می زنید برای چنین نمایشی؟
باز هم سوتی های دیگر: مجسمه سرباز هخامنشی با سبیل تابیده! ای خداااااااااااااااااااااا  !
پلکان ورودی تخت جمشید با عرض 30 سانت.....؟ آره عجیبه.
حالا یه چیز دیگه: در هیچ جای در و دیوار که کلی نوشته درباره کورش و منشور و چگونگی کشفش بود که همگی توسط موزه بریتانیا ترجمه شده بود(نکته اینجاس) حتی یک راهنما یا تابلوی انگلیسی نبود. بدبخت گردشگران خارجی بدون راهنما که پیش من هم بودند و مبهوت و نادان نمی دانستند چه کنند!
خلاصه گروه قبلی از سالن اومدند بیرون ما 15 نفر رفتیم داخل. فقط 3 دقیقه وقت بازدید دارید و صدایی باز هم فارسی به گفتن اراجیفی بس بی خود پرداخت.
اما صدا از کجا بود؟  
دستگاه پخش mp3  بر روی یک باند قرار داشت و باند دوم اونور سالن هر دو روی زمین. بس ضایع برای چنین دبدبه و کبکبه ای.
بگذریم......این است کارهای مدعیان بی تخصص.
بد نبود برای اولین بار و بعد از این همه سال باز هم آوردن این لوح کار بزرگی است.
برید یه سر بزنید. دیدن چنین اثری خالی از لطف نیست.
دوستان به احتمال 95% هفته آینده اولین شماره "هفته نامه تعطیلات نو " بر روی گیشه ها می آید و پرونده جالبی برای کورش کار کردیم. منتظر نظرات همه هستم.

2 comments:

دوستدار کوروش said...

درود بر شما
خیلی برام جالبه که بدونم چرا می فرمایید لوح جد بزرگوار، که در بابل بوده، اصلا هیچ ربطی به ایران نداره!!!
چون استدلال های خوبی دارید این سوال رو می پرسم. لطفا مجابم کنید.
مگر نه اینکه فتح بابل از جمله کشورگشایی های آقامون کوروش بوده و پس از اون بابل جزء مرز های ایران به شمار می رفته ...
درسته که میگن خاک اون منشور، خاک بابل هست و خاک پاک ایران نیست اما با توجه به دلیل مذکور این منشور خیلی به ایران ربط داره... و صد البته می دونم که مهم نیست این منشور متعلق به کجاست، مهم اینه که به اون عمل بشه...!!!
آقامون کوروش رو که بسیجی کردند!!! چفیه هم که مربوط به عرب هاست کافیه دو روز بگذره عرب ها ادعا کنند کوروش مال ماست(مثل ابن سینا) مخصوصا اینکه چنین منشوری رو تو خاک عراق پیدا کردند...!!!
پس بهتره نگیم این منشور مال ما نیست.
بدرود

اشکان بروج said...

درود بر دوست پارسی
اینکه گفتم مال ما نیست شاید یه متلکی بود به دوستان بلند مرتبه امروزی
کورش از دیار انشان و از خاک پارس به این دنیا آمد و کامل برای ما ایرانیان است
در آن دوران نیز شاه ایران بود برای تمام امپراطوری این لوح را نوشت
اما مسئله اینجاست که این لوح در بابل بود و در آنجا کشف شد و به انگلستان بردند مثل دیوارها و کتیبه های تخت جمشید نبود که در ایران باشد و بعد به عنوان غنیمت یا دزدی به کشورهای دیگه برود
پس لوح از آن کسی که پیدا کرده و خاکی که از ان ساخته شده
بابل در آن زمان جزو بین النهرین بود پس کمی از ما جدا هستند
ذات کورش و کارهایش برای ماست
اما این لوح به خودی خو در ایران نبوده اما هستی حقوق بشر و افکار روی لوح از آن ایرانیان است