Saturday, March 20, 2010

سفرنامه کاشان و روستای خشتی قهی


آخرین سفرنامه 88 در آخرین ساعات 88
خب این 89 دیگه خیلی دم دره...دیگه داره میاد تو
ولی الان تازه یه کم کارام تموم شده و میخوام از آخرین سفری که بودم براتون بنویسم.
یه راست سر اصل مطلب:
سفرنامه کاشان و روستای قهی
یهو تصمیم گرفتم برم خونه نقلی کاشان، برم پیش اکبر رضوانیان. برای نوشتم مطلب درباره کاروانسرای ابوزید آباد و خانه های محلی نویی که به شبکه قراره اضافه بشوند. یه سر هم برم به قهی که نرفته بودم.
داشتم تنها میرفتم که دوست عکاس و طبیعت گردم، میثم رضاخان، بهم زنگ زد که از جزایر جنوبی به تهران اومده منم سریع بهش آمار دادم که بیا و او هم همپا شد و زدیم به دل کویر مرکزی.

11 صبح جمعه 21 اسفند ماه از تهران راه افتادیم و بعد از ناهار در رستوران مارال نزدیک ساعت 3 رسیدیم به شهر کاشان.
رفتیم یه دل سیر از باغ فین، تپه سیلک و خانه های تاریخی بروجردی ها، عامری ها و طباطبایی ها عکاسی حرفه ای کردیم.
بعد هم رفتیم به خانه نقلی پیش اکبر رضوانیان عزیز و بعد از یه کم گپ و چایی اصل شمال، نشستیم عکاسی در شب و از خونه و یه کم لا لا تا شام.
سر شام بودیم که بزرگ مرد عرصه گردشگری بومی یعنی کیارش اقتصادی با دو مهمان عزیز که برادران عطارها بودند سر رسیدند. یه کم نشستیم به صحبت و باز هم یهو قرار شد همون موقع بریم قمصر.
رفتیم به قمصر در خواب و بیداری، برای دیدن خانه ای که عطارها برای فروش یا پذیرایی از مهمانان گردشگری آماده کرده بودند. خلاصه 25 دقیقه ای رسیدیم. عجب هوایی بود....خنک و بهاری.
بوی عطر یاس تو حیاط پیچیده بود و داشت همه را دیوانه میکرد. وقتی از تاریخچه مهمانان این خونه صحبت شد فکم چسبید روی زمین: استاد محمدرضا شجریان ، مشکاتیان، استاد لطفی و.....
همه بزرگان در این خونه روزی برای ارامش سکنی گزیده و ساز و آوازی به راه می انداختند.
شب در خانه نقلی خسبیدیم  و فردا سری زدیم به محله خانه های قدیمی کاشان تا خانه جدیدی به نام" آب ماهی" را که قرار است به خوشه سار بوم گردی  اضاف شود ببینیم. کیارش با تمام وجود داشت یه خرابه دیگه را به تاریخ بر میگردوند.

جالب بود که گفن من عشقم رو پیدا کردم:  خانه های خراب را پیدا کنم، بسازم و برم.
زندگی همینه!
حدود ساعت 10 راه افتادیم و رفتیم به سمت اردکان و نرسیده به نائین از خروجی شهرک "نیستانک " به یک منطقه عجیب و زیبا وارد شدیم. جاده ای که فقط ما بودیم و درخت و کوه و آب و مردم محلی و بز و........ .
توصیه میکنم حتما از این راه خودتان را به قهی برسونید. بسیار زیبا و دل پذیر بود. از آنجا به "کجان " رفتیم و بعد هم به "کوهپایه" و از کوهپایه به روستای قهی سرازیر شدیم.
حدود ساعت1 بعد از ظهر در قهی  به دنبال توماج مقدسیان ، معاون پایگاه میراث فرهنگی قهی،  گشتم و در خانه ای کهن که پایگاه میراث فرهنگی قهی هم هست کمی آرامیدم تا او با ناهاری غیر محلی با نام همبرگر به ما بپیوشت. میثم که رفت برای عکاسی و دیوانه شد و برگشت.
روستای قهی بسیار حرف در خشتهای خود دارد. روستایی با 900 نفر جمعیت که دارای محله بالا و پایین است. بالا نشین ها مدرن هستند و پایین دستی ها خشتی و سنتی. ما هم در همین خشتها ماندنی شدیم.
بعد از ناهار رفتیم برای قلعه خیر آباد که در نزدیکی قهی است. انجا نیز از اماکن اقامتی خوشه سار بوم گردی است و داستانها دارد. در میانه راه که از منطقه ماسه زار بزرگی رد میشدیم به پیشنهاد توماج پیاده شدیم و به ورزش مفرح و نشاط آور" فریز بی" پرداختیم. آقا من بدو و او بدو و او یکی بدو.
جای همه خالی دشتی باز و پر از ماسه، تا دور دست ها هیچی جز یه ریل راه آهن نبود. تازه یه دوست هم پیدا کردیم : یه"  آگاما "ی کوچولو که داشت راه خودشو میرفت و میثم وسط بیابان خدا اورا همی خفت کرد.
بعد کمی بازی و عکاسی رفتیم به قلعه و بررسی وضعیت قلعه خیر آباد. اینو بگم که ماندن یک شب در قلعه یعنی زندگی در گذر تاریخ. چون هیچی جز گذشته در آن نیست. نه برقی، نه لوله آبی، نه گازی. هیچی جز خشت و قلعه و آب شور روان و درختان سنجد و مزرعه و آتش.
وای که چه قدر بومی بودن برای ما لازمه تا آدم شیم.
بعد از عکاسی و گشت و گذار در قلعه به سمت ورزنه رفتیم . بعد از 1 ساعت و 45 دقیقه  و گذشتن از چند شهر کوچک و مزارعی که برج کبوتر خانه در آنها بیداد میکرد به خصوص در اژیه، رسیدیم به رملهای شنی ورزنه. از یک دوراهی بعد از ورزنه هم میتوان به  باتلاق گاو خونی رفت و هم به رملهای شنی. ما رفتیم برای عکاسی غروب یه رملهای شنی. بعد از دیدن شترها و راه پیمایی با پایی برهنه در میان شن های روان بر یکی از بلندترین رمل ها ایستادیم برای دیدن رفتن خورشید.


این داستانها را خلاصه میگم تا اگر مفصل خواستید برایتان با جزئیات نمایش دهم و بازگویم.
بعد از رمل ها به شهر ورزنه رفتیم برای مسجد سلجوقی و دیگر آثار تاریخی. یادتان باشد ورزنه جایی است که زنان آن چادر سفید بر سر میکنند....

شب هم در قهی خسبیدیم. فردای آن روز بعد از بازدید از قلعه گبری انتهای ده روانه کوهپایه و اصفهان شدیم. ظهر در اصفهان  ناهار خوردیم و تا تهران آمدیم.
سفر پرباری بود و فکرم رو کلی باز کرده برای کارای و ایده های جدید. بعدا میگم.....
داغ نامه
باید بگم اینو چون هم خبرنگارم و هم راهنما و هم قول دادم:
به هر جا که رفتم فقط آه و ناله بچه های پایگاه های میراث فرهنگی و کارمندان مشغول به کار در سایت ها را دیدم. دلم کباب است برایشان:  یک سال بدون حقوق.
و روزی که من انجا بودم در سیلک، در خانه بروجردی ها و در قهی گفتند میخواهند 30 یا 40 % حقوق یکساله گذشته خود را بگیرند و کلی شاکی و شاید یکم خوشحال.
بعد با این وضع کی دلش برای آثار تاریخی میسوزه؟ اصلا برای چی بسوزه؟ وقتی که به ازای خدمت چیزی، حتی احترام هم عایدت نمیشود.....!
پس باید همه کارمندان دلسوز دو کاره باشند تا زنده بمانند و باید بی میل باشند به تاریخ و آثار به جا مانده چون برایشان هیچ چیز جز بدبختی ندارد.
آری این هم رمز دیگری از واماندگی ما از پیشرفت گردشگری در جهان.
حرف بسیار طاقت شما کم.
پس با آرزوی بهترین ها در 89 برای شما تا یکسال دیگه بدرود و:
نیک زی ، به زی و شاد زی

7 comments:

Jaleh said...

درود بر اشکان بروج...

Unknown said...

salam khosh be halet che shoghle jalebi dari dashtam web site eavar o mikhondam ke az in ja sar dar ovordam jaleb shod baram. be nazaret man ke 26 salmeo daneshjoe karshenasi arshade ye reshte olom payam az alan age beram donbale kelasaye rahnamaye tour mitonam movafagh besham? shoma doratono koja gozarondid? koja ro pishnahad mikonid? mamnon misham komakam konid

Unknown said...

اشکان جان سلام خوبی؟
سال نوت مبارک باشه امیدوارم امسال یکی ازبهترین سال ها برات باشه و بهترین ها برای پیش بیاد از سفرنامه ات خیلی لذت بردم
امیدوارم هر جا که هستی شاد و شاداب و شادکام و تندرست باشی
بهار

غزالی said...

اشکان با خوندن این پستت ، دلم حسابی هوای کویر و سکوت خشت کرد.

maryam said...

سلام، سال نو مبارک
من مريم خانم کيارش اقتصادی هستم. خوشحالم که با وب سايت شما آشنا شده ام. چند تقاضا دارم: تعدادی عکس از خانه آب ماهی کاشان،سفر به روستای قهی(کار با خشت و تعمير سقف خانه با گروه برآوردیار) رابرای ارائه گزارشی به سازمان دارم. اميدوارم بتوانم با شما در ارتباط باشم. از کمکی که در همایش اکوتوریسم به ما کردید، ممنونيم.

maryam said...

سلام، سال نو مبارک
من مريم خانم کيارش اقتصادی هستم. خوشحالم که با وب سايت شما آشنا شده ام. چند تقاضا دارم: تعدادی عکس از خانه آب ماهی کاشان،سفر به روستای قهی(کار با خشت و تعمير سقف خانه با گروه برآوردیار) رابرای ارائه گزارشی به سازمان دارم. اميدوارم بتوانم با شما در ارتباط باشم. از کمکی که در همایش اکوتوریسم به ما کردید، ممنونيم.

maryam said...

سلام، سال نو مبارک
من مريم خانم کيارش اقتصادی هستم. خوشحالم که با وب سايت شما آشنا شده ام. چند تقاضا دارم: تعدادی عکس از خانه آب ماهی کاشان،سفر به روستای قهی(کار با خشت و تعمير سقف خانه با گروه برآوردیار) رابرای ارائه گزارشی به سازمان دارم. اميدوارم بتوانم با شما در ارتباط باشم. از کمکی که در همایش اکوتوریسم به ما کردید، ممنونيم.