Wednesday, April 21, 2010

تهران طهران؛ روایتی که مرا با خودم به چالش کشید


آری درست شنیدید.
 برگردیم عقب: 2 روز پیش یعنی دوشنبه شب که در تلویزیون های اجنبی خبرهایی درباره قوانین حجاب شنیدم و بعد خبرهایی دیگر و دیگر و.....داد و هوار من در خانه که بابا خدا این چیه؟من کجام؟این ایرانه با اون همه عظمت پیشین....کجا داریم میریم؟ چرا ما نسل دهه60 باید همه بلاها سرمون بیاد؟
یادم افتاد که 1 سال پیش قبل از قبولی در دانشگاه علامه میخواستم برم از این خاک اما......این خاک و بوم، این بوی جنگل ابر با خاطراتش، شقایق، دوست هاو عکسهایم، سفرهایم به هر نقطه این ستم دیده وطنم، شنهای کویر، آب یخ آبشار و آبی دریاچه، خونه گلی،نقلی، میمند، تفرش............وای وای وای، اینا رو کجا پیدا کنم؟
شب است و چهره میهن سیاهه     نشستن در سیاهی ها گناهه
من و اندیشه های پاک  که داره عذابم میده...
خلاصه داشتم به رفتن و موندن فکر میکردم، به اینکه چرا اینجام و به کجا میرم. خوابیدم با فکری پریشان تر از خویشتن.
سه شنبه:  6 بعد از ظهر  ، سینما آزادی،  فیلم تهران طهران
کارگردانان:
داریوش مهرجوئی، مهدی کرم پور
بازیگران:
اپیزود اول (روزهای آشنایی): کتایون امیر ابراهیمی، پانته آ بهرام، رحمان حسینی ، فریده سپاه منصور ، مینو صابری، اردشیر کاظمی،
اپیزود دوم (سیم آخر):رضا یزدانی- رعنا آزادی ور- برزو ارجمند- طناز طباطبایی- سروش صحت- فرهاد قائمیان،

خلاصه داستان:
اپیزود اول: گروهی گردشگر همراه با یک خانواده معمولی تهرانی تصمیم میگیرند در ایام عید نوروز برای تجدید خاطرات خود به دیدن آثار تاریخی و جاذبه های گردشگری تهران بروند.سر آخر این گردش و آشنایی افراد باعث می شود که
اپیزود دوم: یک گروه موسیقی، پس از مدتها موفق میشوند برای اجرای برنامه هایشان مجوز اجرا دريافت کنند.اما موانع دیگری از راه سر می رسد
مدت زمان فیلم: 105 دقیقه
این تکه را با کمی قرض از بلاگ kholywood  مینویسم:
طهران تهران روایت دو نسل بود
 اول؛ نسلی متعلق به دوره پدربزرگ ها و مادربزرگ هائی که امروز خونه شون شده خانه سالمندان. اما با همه سختی هائی که توی زندگیشون کشیدن، با همه اونچه که در عمرشون از سر گذروندن، شادن و پرانرژی و عاشق! اگر هم قهری هست، اینقدر لطیف و عاشقانه است که می تونه حتی منشاء لذتی بی حد باشه اگر هم غصه ای هست، دوری و بی وفائیه بچه هاست که یا نسل ما هستن، یا یکی قبل تر!
دوم؛ نسل ما، نسل امروز، نسل زخم خورده ای که از هر طرف می چرخه با تابلوی ورود ممنوع مواجه می شه. دنبال هر مسیری که می ره، به بن بست می رسه. و اینقدر عاصی و تلخ وخسته است که حتی خود هم تحمل خودش رو نداره!
داریوش مهرجوئی که اصلاً نه نیاز به معرفی داره، نه نیاز به تعریف! اما درباره مهدی کرم پور می تونم بگم کسیه که سازنده فیلم هائی مثل جائی دیگر و چه کسی امیر را کشت، بوده.
هر دوی اپیزودها ایراداتی داشتن مثلاً ایراد اصلی اپیزود اول، یه مقدار غیر واقع گرا بودنش بود اینکه همه می دونیم تو این جامعه مزخرفی که ما الان توش هستیم، اگر سقف خونه کسی رو سرش خراب بشه اینقدر خوشحال و سرخوش نیست.. و اینقدر آدما، آدم نیستن که از راه نرسیده دستت رو بگیرن و کمکت کنن تا زندگیت دوباره زندگی بشه!
اپیزود دوم زیادی شعاری بود شخصیت ها خوب پرداخت نشده بود، خط داستانی و تدوینش خوب بود، اما اصل داستان ایرادات اساسی داشت انگار که بعد از بلائی که سر فیلم جائی دیگر اومد، کرم پور جرات نداشته برای این داستان زیاد بال و پرش رو باز کنه و هر چی دلش می خواد بگه. هر چند همین نسخه پخش شده اپیزود دوم هم، با اصلاحاتی مواجه شده بود!
با همه این ها، طهران تهران رو دوست داشتم! تو این اوضاع سینمای ایران و سلطه «حلقه های ازدواج»ها و «به روح پدرم»ها، حتی دیدن یه اپیزود از داریوش مهرجوئی، بدجـــــــــــوری غنیمته!
ولی درد من چیه: درد من تو اپیزود دوم بود. داستان روز قبل رو یادتونه که چرا داغون شدم! حالا این اپیزود داستان من بود به نوعی دیگه.

من کارهای رضا یزدانی رو دوست دارم و خیلی دوست داشتم بدونم چی میخونه تو این فیلم..........خدا روز بد براتون نیاره!
داستان که شروع شد خیلی ذوق داشتم بدونم چی میشه...بعد ترکیدم وقتی داستانهای خودمو دیدم به زبانی دیگر.
10 دقیقه  آخر که رضا یزدانی شروع کرد خوندن دیگه داشتم از بغض میترکیدم...اشکم داشت در می آمد. آخه چرا نامردها! مگه من و امثال من چی کردیم غیر از دل سوزوندن برای ایران!
بعدش گفتم چرا دو روزه باید اتفاقاتی اینچنین برای من بیوفته...چرا اول شنیدن وحرص ، بعد گفتن و داد، بعد دیدن و بغض، بعد ..........دیگه خیلی خستم.
من آدم خوشبختیم که خیلی چیزا غیر از پول دارم...ولی خستم.
راستی یه راهنمای مرد که ِاوا و کلی ناناز و تیتیشه ،گروه رو تو تهرون میچرخونه. از هجویاتی که میگه بگذریم لوکیشن هایی رو میبینیدکه بسیار دلرباست. معماری تصویری از تهران قدیم تا تهران جدید رو براتون روشن میکنه.

6 comments:

شنبه said...

دوست من چند بار نوشته را خواندم و متوجه ناراحتی شما نشدم . آی کیو پایینه کاریش نمی شه کرد .

faranak said...

سلام
وای من که از فیلم خیلی بدم اومد اصلا در حد و اندازه مهرجویی نبود این فیلم
اپیزود اول اصلا فیلم نبود مستند معرفی تهران بود همین
اپیزود دوم هم که واقعا هنرپیشه ها بد بازی کرده بودن و مصنوعی بود فقط کلیپ آخرش رو دوست داشتم

شنبه said...

سلام
با فیلتر شدن بلاگر چیکار کنیم؟
انگار پیش بینی زلزله حاج آقا خوشوقت از بلاگر شروع شده...

saadatian said...

salam .
Sarbaz ke narahat nemisheh ghorban ! Asabani mishe o ghogha mikone :-)

شنبه said...

دوست من به وبلاگ آسمان آبی برو و مشکل فیلترینگ را حل کن
fara.blogspot.com

Unknown said...

سلام اشکان چطوری؟ شاید من اونجور که تو خودت رو میشناسی نشناسمت اما حداقل میفهمم که جفاهایی در حقت شده و گاهی دم بر نزدی ... دیدی و ریختی توی خودت ... کارهایی کردی به خاطر علایقی که داشتی و من اینو به حساب وطن پرستی و وطن دوستیت میذارم ... نمیگم همیشه اما گاهی نیمه پر لیوان رو ببینی بد نیست اگر این وطن پر از آدمهایی شده که ارزش یک لحظه زنده بودن رو ندارن و پر شده از ظلم و فساد و دروغ و ریا اما بدون آينده خوب را خودت بايد رقم بزني و كسي قرار نيست براي اين كار به تو كمك
کنه میدونم خیلی سخته اما شدنیه.....
گاهي به این فكر مي افتی كه بری به جایی که همه چیز خوب باشه و احترامی باشه و رفاه و آسایش و دوستی و صمیمیت و عشق و مهربانی ... اما بدون كه همین شادي ها، دغدغه ها، و همه معيارهاي که توی ذهنت داری همه توی این سرزمین برات معنا داره وگرنه گریز از حقیقت دردی رو دوا نمیکنه
...
زندگی رو زندگی کن و دنبال دلیل و فلسفش نباش پسر خوب ما اینجا رو با همین بدیهاش و گرفتاریهاش دوست داریم خوشحال باشیم که دوستانی داریم و خانواده ای که دوستشون داریم
همیشه شاد باشی