Monday, November 16, 2009

پاریس به رم






دقیق سر ساعت 6:52 از ایستگاه Bercy پاریس به سمت رم حرکت کردیم .بیشتر مسیر را در تاریکی پیمودیم.قطار ما از نوع درجه داغان بود. اما این جالب بود که همین درجه داغان اینجا هم ردیف قطارهای درجه 1 ایران هست. 6 تخته که صندلی ها به تخت تبدیل میشه و دادن ملحفه و پتو.


نکته خیلی جالب پتوهایی بود که از من که هیچی از سایز خیلی از بچه ها کوچکتر بود. اینم مدله جدیدش بود.


البته یه نکته جالب دیگه این بود که تو سرمای زمستان اونم اینجا با سرماهای سوزندش، خانمها با دامن کوتاه و با کتی از پوست راه میرفتن و یا بعد دیگه جریان این بود که بالا تنه یک لباس باز ولی پایین تنه یک شلوار گرم می پوشیدن.


در اروپا سعی میکننن نیمی از بدن گرم و نیم دیگر سرد باشد و این عمل برای بالانس کردن دمای بدن انجام میشه.


قطارهای اینجا خیلی دقیقه و با کمترین اختلاف ثانیه ای حرکت میکنن.


در طول مسیر از کنار کوه های آلپ و جنگلهای زیبای اروپایی گذشتیم مثل مسیر ریلی شمال ایران بود ولی بسیار زیباتر و بکر تر.


در مورد ایستگاه های قطار و مسیرهای انتهایی به آنها نکته جالب توجه، وجود گرافیت و شکلهای گرافیکی بود که در دیوارها نقش بسته بودند.    


شب گذشته کوپه ما هم که محل تجمع گروه بود و کلی برنامه های شاد و مفرح و .... اونجا انجام شد. امروز صبحم که آشپزخانه گروه باز کوپه ما شد و با گاز سفری فرشاد طهمورثی که این چند روزه چایی و گرم کردن غذاها رو تامین کرد یه نیمروی مشتی( جای همتون خالی ) زدیم. وسط قطار....وسط کوپه .


هوای زیبا و پاییزی ایتالیا بسیار مطبوع است. الان که این مطلب رو مینویسم ساعت7:30 صبح به وقت ایتالیا است و ما به فلورانس رسیدیم.فکر کنم ساعت 10 تا 10:30 به رم برسیم. یعنی 15 ساعت در قطار البته با این قطارهای معمولی.


ایستگاه انتهایی ما در رم Terminy هسته (به قول کرمانی ها) که مثل محله گمرک و خانی آباد و اینا میمونه ...خلاصه خیلی داغانه.... ایفتیضاحه!


ما هر چی از ایتالیایی ها شنیدیم جز دزدی نبوده. تازه اول راه که خواستیم حرکت کنیم ، یکی از این ایتالیایی ها اومد که آب بده گفت شامپاینه!  خلاصه خدمت همه عارضم که آقا همه  سرکار رفتیم.


ایتالیایی ها برگردونه خود ایرانی ها هستند.رفتار، کردار، سرکار گذاشتنشون، قیافه هاشون....لپ مطلب بسیار همسانیم.


در مورد مسیر بهتره تو روز طی بسه چون بسیار زیباست: جنگل ها، دشت ها ف کوه ها و جا برای حرف بسیار زیاد است.


چیزی که قابل جالب توجه بود خانه های روی تپه ها بود که آدم را یاد کارتونهای دوران کودکی می انداخت : هایدی، آنت و خیلی از داستانهایی که روی کوه آلپ اتفاق افتاده بود.خانه های بر روی  تپه با حصاری چوبی از درخت محاصره شده بودند و در اطراف آن دیگر چیزی نبود به غیر از دشت و فضایی جز کوه که پاک از هر گونه آلودگی بود.


ابرها در میان کوه و دشت می غلتیدندو فضایی مه آلود صحنه را ورق میزد.






















1 comment:

maryam said...

سلام اشکان جان
خوبی
امیدوارم به شدت بهت خوشش بگذره و یاد ما هم باشی
اومدی باید حسابی برام تعریف کنی حداکثر استفاده رو بکن
دوست من که رفته بود ایتالیا چون زمانش کم بود تا مجبور نمی شد نمی خوابید مخصوصا می رفت تو مجامع عمومیشون تا فرهنگ مردمش و عاداتشونو بفهمه البته به خانمها اصلا این توصیه رو نمی کرد
امیدوارم به عنوان سوقاتی از تجربیاتت بهم بگی تا ببینم من هم می تونم برم یا نه
قربانت
مریم